بي تو              

Sunday, August 12, 2007

اوديسهء اوليس آواره

مدتي گذشت و من پاي‌بند قول‌ام به دوستان روزنامه نگارم بودم...از من قول گرفتند چيزي راجع به منوچهر بديعي و داستان بديعي ننويسم تا آب‌ها از آسياب بيفتد و ببينيم خود بديعي بالاخره چه مي‌کند و مصاحبه‌اي که قرار بوده‌است با روزنامه‌ء وزين شرق چاپ بشود را ، آيا بالاخره با همان چرنديات چاپ مي‌شود يا خير؟...که خوش‌بختانه چاپ نشد...وگرنه تا مدت‌ها محتواي مصاحبه سوژه‌ء خيلي خوبي براي فحش دادن به منوچهر بديعي از سوي غيرخودي‌ها و آتوگرفتن‌هاي خودي‌ها از محتواي کل ادبيات مي‌شد...واقعيت‌اي‌ست که منوچهر بديعي با وجود دانش فراوان و هوش سرشاري که ميان آشنايان و دوستان خود شهره ‌است، خصلت جالب ديگري هم دارد و آن اين‌است که به شدت ترسو و بزدل است...و حاضر ني‌ست کمي براي فکر و انديشه‌اش هزينه بدهد...اين مي‌شود که براي هياهوهاي احتمالي آن‌چنان گارد بسته مي‌گيرد که هيچ انعطاف‌اي در آن نمي‌بيني...اين گنجيه‌ء خاطرات...اين مرد بزرگ ترجمه و پر از اطلاعات دست اول علمي...تنها کسي‌که به شدت به بهرام صادقي نزديک بوده‌است...اما هيچ ردي از اين آشناي برجانمي‌گذارد و هرجا بخواهيد با او راجع به صادقي سخن بگوييد همان گارد بسته را نشان مي‌دهد...محافظه‌کاري تا اين‌حد...او با اين روحيه(باز هم مي‌نويسم...تمام سواد و دانش و سابقه‌ء درخشان ايشان به‌جاي خود و بسيار قابل احترام است.) پا پس مي‌کشد تا کم‌کم با يک ورد دفع بلا ، از خود سم‌زدايي ‌کند و در مصاحبه‌اي که هنوز چاپ نشده است، مدعي ‌شود اوليس را چاپ نمي‌کنم، چون مي‌دانم ، براي سلامت روان ايراني‌ها ضرر دارد...اما خوش‌بختانه درنگ استاد بديعي...و استفاده از آن هوش سرشارشان ، باعث شد تا در يک مصاحبه‌ء ديگر که براي دفع بلا بوده‌است، جواب دوپهلو و عالمانه‌اي ايراد کنند که هم سيخ نسوزد و هم کباب...به گونه‌اي که هيچ آتويي از دو سر نتوان گرفت...با هم سطرهايي از اين مصاحبه را درشت مي‌کنيم:

لطفاً‌ به خبرگزاري هم دقت کنيد...شبستان...تخصصي حوزهء دين!!!

وقتی می گویم این کار به درد مملکت ما نمی خورد برای آن دلیل دارم. چند وقت قبل فصل 17 اولیس را همراه با یک معرفی از جویس منتشر کردم اما اگر شما از قبرستان بهشت زهرا صدایی می شنوید من هم نقد و نظر مطبوعات و حتی دوستان نزدیک خود را شنیدم.


با وجود تشابه زیادی که بین جامعه ایرلند در اوایل قرن بیستم -که اولیس در آن فضا روايت مي شود- و جامعه امروز ما وجود دارد اما اولیس به درد جامعه ما نمی خورد.


من مترجم غیرحرفه ای هستم که ساعات فراغتم را با کار ترجمه پر می کنم و این کار را هم برای دل خودم انجام می دهم حالا هم هیچ غبني ندارم که اولیس منتشر نمی شود. اگر نمی توانم اسم جویس را در این مملکت زیر پرده ببرم اسم خودم را که می توانم.