دل ِافگار
من اينک ژالهي کاظمي را،که ساليان دراز، در دوبلهي فيلمهاي خوب و نامدار، با گويندهگي هنرياش، در کنار شما دوستان و گويندهگان هنرمندم ــ که اگرچه انگشت شماريم، اما همهگي در پهندشت گستردهي زبان پارسي، کار و وظيفهي سنگيني بر دوش داريم ــ بامن همکاري داشت، همچنان زنده در ميان خودمان ميبينم، که با آن صداي گوشنواز، و آن رفتار و گفتار نجيبانهاش، با مهر و دوستي با ما صميمانه سخن ميگويد، و ميگويد:
...............
...............
نيازي به توضيح ندارد كه ژاله كاظمي را با «ليز تهيلور» و «سوفيا لورن» ميشناسيم...
روحاش هماره در آرامش كه زخم ديد و بد زخم ديد در اين سالهاي آخر عمر...ازدوست و دشمن...از آشنا و غريبه...روحاش شاد.
براي يادبودهاي من دنبال مناسبت ميگرديد؟...
اين دل بيصاحب من خودش هزاران هزار مناسبت است...
از اين بهتر؟
.
.
.
نامش و صدايش را از ميان خروارها خاطره و صدا بيابيد و به يادش شمعي برافروزيد.
.
.
.
+
ها ببخشيد بايد اقرار کنم دلم زخمي است از حنجرهاي که نابهجا خوانده است و گلو ميخراشدش چون پيشتر گفته بود: با استاد بيژن الهي ازدواج كرد...با ياران شميم بهار نشست و برخاست ...و زخمي عميق از استاد بر تناش داغ خورد و اين زخم مرهون لطف مسعود خان کيميايي است چون بهانهء اين آشنايي بود...و رنجاي بر رنجهاي گران وارد آمد...
جمشيد ارجمند...آيدين آغداشلو را در يادداشتاي که لينک دادم...و تمام هنرمندان فر-هيخ-ته را در اين يادداشت خواندني خواهيد شناخت...
جمعمان جمع است اما يک چيزي کسر است...
اگر گفتيد؟
ها ، حالا مناسبت جور شد؟
ها ببخشيد بايد اقرار کنم دلم زخمي است از حنجرهاي که نابهجا خوانده است و گلو ميخراشدش چون پيشتر گفته بود: با استاد بيژن الهي ازدواج كرد...با ياران شميم بهار نشست و برخاست ...و زخمي عميق از استاد بر تناش داغ خورد و اين زخم مرهون لطف مسعود خان کيميايي است چون بهانهء اين آشنايي بود...و رنجاي بر رنجهاي گران وارد آمد...
جمشيد ارجمند...آيدين آغداشلو را در يادداشتاي که لينک دادم...و تمام هنرمندان فر-هيخ-ته را در اين يادداشت خواندني خواهيد شناخت...
جمعمان جمع است اما يک چيزي کسر است...
اگر گفتيد؟
ها ، حالا مناسبت جور شد؟