بي تو              

Sunday, September 30, 2007

پيرت بسوزه

حميرا / پيرت بسوزه عاشقي

آخه بابا پیرت بسوزه عاشقی

تو که منُ رسوا کردی
مشت منُ وا کردی
تو این‌همه دربه‌درا
چه‌را منُ پیدا کردی
دردمُ صد تا کردی

آخه بابا پیرت بسوزه عاشقی

تو که منُ رسوا کردی
مشت منُ وا کردی
تو این‌همه دربه‌درا
چه‌را منُ پیدا کردی
دردمُ صد تا کردی

دل بی‌چاره که بیمار نبود
پرنده‌ای بود و گرفتار نبود
سایه‌بون رو سرش گوشه‌ دیوار نبود

آخه بابا پیرت بسوزه عاشقی

تو که منُ رسوا کردی
مشت منُ وا کردی
تو این‌همه دربه‌درا
چه‌را منُ پیدا کردی
دردمُ صد تا کردی

تا پا گذاشتی تو دل‌ام خونه خراب‌ام کردی
افسانه‌ای در گوش من خوندی و خواب‌ام کردی
نقش بر آب‌ام کردی
اومدی داغون‌ام کنی
بی‌سر و سامون‌ام کنی
می‌خونه آبادم کرد
اومدی ویرون‌ام کنی

آخه بابا پیرت بسوزه عاشقی

تو که منُ رسوا کردی
مشت منُ وا کردی
تو این‌همه دربه‌درا
چه‌را منُ پیدا کردی
دردمُ صد تا کردی

تا پا گذاشتی تو دل‌ام خونه خراب‌ام کردی
افسانه‌ای در گوش من خوندی و خواب‌ام کردی
نقش بر آب‌ام کردی
اومدی داغون‌ام کنی
بی‌سر و سامون‌ام کنی
می‌خونه آبادم کرد
اومدی ویرون‌ام کنی

آخه بابا پیرت بسوزه عاشقی

تو که منُ رسوا کردی
مشت منُ وا کردی
تو این همه دربه‌درها
چه‌را منُ پیدا کردی
دردمُ صد تا کردی