بميريد بميريد از اين عشق بميريد
مهم نیست...میگویی باید به اعتقادات دیگران احترام گذاشت؟...بله...من هم میگذارم...اما هرچیز بهجای خود...من در شب عزا چهکار باید بکنم که مثلاً بگویی احترام گذاشتهام؟
بگذار کمی واضحتر بگویم:
سانسورهولناک فیلم سرگیجه ضمن نمایش با منتاش ، آیا احترام به عقیدهی من معنا میدهد؟...خوشبختانه همان موقع تلهویزیونام ترکید...و از شر این جعبهی جادویی خلاص شدم...تا اینکه خودم یک دیش و رسیور درست و حسابی بخرم...بروم کانال آرته را نشان بدهم...بروم کانال پلاس را نشان بدهم...بروم ویاچوان را نشان بدهم...بروم ویوا را نشان بدهم...بروم سیانان را نشان بدهم...بروم بیبیسی پرایم را نشان بدهم...بروم نشان بدهم تا ببینیم کی به کی دارد احترام میگذارد؟...این رسانههای غربی هستند که سرشار از دروغاند یا برنامهی مردک جعلقای مثل علیخانی در برنامهی «ماه زهرمار»...که استفراغ کردن پای تلهویزیون کمترین کار است...اخبار کذب...تفسیرهای ابلهانه و سرشار از حماقت...سریالهای حالبههم زن که من بیکس و کار و بیسرگرمی و تنها مجبور میشوم بهزور توی حلقام بتپانمشان...حالا کی به کی احترام میگذارد؟...آیا اقلیتهای مذهبی هم جایی برای نشان دادن اعتقادات خود دارند؟...آیا احترامای برای من مسافر هم قائل هستید که بتوانم مثل آدم یک لقمه غذا توی شهر غریب کوفت کنم؟...تو را به خدا ننویس که سیاه نمایی میکنم...آیا میتوانم مثل یک انسان محترم یک جرعه آب بنوشم؟...تو را خدا نگو زیادی گنده میکنم...اینهمه راست راست میگردند و میخورند تو هم یکیش...چهرا من باید تمام فکر و ذکرم تظاهر و دروغ شما باشد؟...چهرا من باید خودم را به نیرنگ تو بفریبم که تنها افتخارت نفروختن این چهل روز مشروبات تقلبیست...بله تو جوانمردی...تو شرافت داری...احترام به سرور و سالار خود میگذاری...احترام به جدت امیرالمؤمنین میگذاری...من به چه چیز تو باید احترام بگذارم؟...من چهرا باید به برنامههای اعتقادی تلهویزیون حراملقمهای احترام بگذارم که اگر ذرهای شرافت داشت ، با پول بیتالمال تبلیغات لجناش را به خورد من نمیداد...از دختر بیکس و تنها و و ناقصالعضوی که با صدای لرزان و دل پرش مینالید و برایمان قدرت خدایاش را نمایش میداد...چهرا باید به تلهویزیونای احترام بگذارم که مجری الدنگاش تنها هنرش حرف مفت است...فقط میخواهد به هر ترفندی اشک دختر بیچاره را دربیاورد که من یک گوشه بنشینم و به حال بدبختیهای خود افتخار کنم و خدای را شکر کنم که وضعام بدتر از او نیست...خدای را شاکر باشم که هنوز به خفت نیفتادهام...ببین آن جوانی که هیچ ندارد...نه تن سالم دارد...نه حامی درست دارد...هیچ هیچ...فقط خدا را دارد...بله خدا...درشت بنویسید: خدا را دارد...خدا را برای ما آدمهای سر گردنه گیر کرده گذاشتهاید...بله؟...بله من خدا دارم...تو هم خدا داری؟...وقتی پول داری میبرندت به بهترین مکانهای درمانی ولی تو همیشه خدایات از من قادرتر بودهاست...ببین این پسر بیچاره چه عشق جمکرانای دارد؟...جمکران؟...مکان کیست؟...جعفر کذاب بهیادم میآید...
خدایا خدایا خدایا شبهای قدر دوباره شروع شد...سرنوشت مرا میخواهی رقم بزنی؟...میخواهی در همین یک سال نشان دهی چه گهای میشوم؟...نه خدا جان...بگذار مکانهای احیاء را نشانات بدهم...ببینی چه آدمهای مزوّری در آنجا اشک میریزند...ببینی چه مراسم نان و شرابایست این چند شب...ببینی چهطور میخواهند از گناهان خود را پاک کنند...خدایا ببین این چند شب چهطور مسوولین مملکتی همهچیز را کنار میگذارند تا در کنار مردمشان اشک بریزند برای گناهانشان و بخوانند ده مرتبه با صداي بلند:
العفو العفو العفو العفو العفو العفو العفو العفو العفو العفو
بگذار کمی واضحتر بگویم:
سانسورهولناک فیلم سرگیجه ضمن نمایش با منتاش ، آیا احترام به عقیدهی من معنا میدهد؟...خوشبختانه همان موقع تلهویزیونام ترکید...و از شر این جعبهی جادویی خلاص شدم...تا اینکه خودم یک دیش و رسیور درست و حسابی بخرم...بروم کانال آرته را نشان بدهم...بروم کانال پلاس را نشان بدهم...بروم ویاچوان را نشان بدهم...بروم ویوا را نشان بدهم...بروم سیانان را نشان بدهم...بروم بیبیسی پرایم را نشان بدهم...بروم نشان بدهم تا ببینیم کی به کی دارد احترام میگذارد؟...این رسانههای غربی هستند که سرشار از دروغاند یا برنامهی مردک جعلقای مثل علیخانی در برنامهی «ماه زهرمار»...که استفراغ کردن پای تلهویزیون کمترین کار است...اخبار کذب...تفسیرهای ابلهانه و سرشار از حماقت...سریالهای حالبههم زن که من بیکس و کار و بیسرگرمی و تنها مجبور میشوم بهزور توی حلقام بتپانمشان...حالا کی به کی احترام میگذارد؟...آیا اقلیتهای مذهبی هم جایی برای نشان دادن اعتقادات خود دارند؟...آیا احترامای برای من مسافر هم قائل هستید که بتوانم مثل آدم یک لقمه غذا توی شهر غریب کوفت کنم؟...تو را به خدا ننویس که سیاه نمایی میکنم...آیا میتوانم مثل یک انسان محترم یک جرعه آب بنوشم؟...تو را خدا نگو زیادی گنده میکنم...اینهمه راست راست میگردند و میخورند تو هم یکیش...چهرا من باید تمام فکر و ذکرم تظاهر و دروغ شما باشد؟...چهرا من باید خودم را به نیرنگ تو بفریبم که تنها افتخارت نفروختن این چهل روز مشروبات تقلبیست...بله تو جوانمردی...تو شرافت داری...احترام به سرور و سالار خود میگذاری...احترام به جدت امیرالمؤمنین میگذاری...من به چه چیز تو باید احترام بگذارم؟...من چهرا باید به برنامههای اعتقادی تلهویزیون حراملقمهای احترام بگذارم که اگر ذرهای شرافت داشت ، با پول بیتالمال تبلیغات لجناش را به خورد من نمیداد...از دختر بیکس و تنها و و ناقصالعضوی که با صدای لرزان و دل پرش مینالید و برایمان قدرت خدایاش را نمایش میداد...چهرا باید به تلهویزیونای احترام بگذارم که مجری الدنگاش تنها هنرش حرف مفت است...فقط میخواهد به هر ترفندی اشک دختر بیچاره را دربیاورد که من یک گوشه بنشینم و به حال بدبختیهای خود افتخار کنم و خدای را شکر کنم که وضعام بدتر از او نیست...خدای را شاکر باشم که هنوز به خفت نیفتادهام...ببین آن جوانی که هیچ ندارد...نه تن سالم دارد...نه حامی درست دارد...هیچ هیچ...فقط خدا را دارد...بله خدا...درشت بنویسید: خدا را دارد...خدا را برای ما آدمهای سر گردنه گیر کرده گذاشتهاید...بله؟...بله من خدا دارم...تو هم خدا داری؟...وقتی پول داری میبرندت به بهترین مکانهای درمانی ولی تو همیشه خدایات از من قادرتر بودهاست...ببین این پسر بیچاره چه عشق جمکرانای دارد؟...جمکران؟...مکان کیست؟...جعفر کذاب بهیادم میآید...
خدایا خدایا خدایا شبهای قدر دوباره شروع شد...سرنوشت مرا میخواهی رقم بزنی؟...میخواهی در همین یک سال نشان دهی چه گهای میشوم؟...نه خدا جان...بگذار مکانهای احیاء را نشانات بدهم...ببینی چه آدمهای مزوّری در آنجا اشک میریزند...ببینی چه مراسم نان و شرابایست این چند شب...ببینی چهطور میخواهند از گناهان خود را پاک کنند...خدایا ببین این چند شب چهطور مسوولین مملکتی همهچیز را کنار میگذارند تا در کنار مردمشان اشک بریزند برای گناهانشان و بخوانند ده مرتبه با صداي بلند:
العفو العفو العفو العفو العفو العفو العفو العفو العفو العفو