زخمه بر ساز نداف
هنوز میبینم که دور و اطرافام ، آنان که به قائد عظیمالشأن خود هنوز نماز میبرند و مقلد بقای بر میت اویند ، مینالند و میگویند: خود اسلام مشکلی ندارد اینها حکومتشان عیب و علت دارد...ما هم به والله شما سوگند نگفتیم اسلام شما عیب و علتای دارد فقط میگوییم: اگر قرار است مدل اسلامی اینطور باشد پس باید فاتحهی همهمان را بخوانيم که به زور قرار است دستانمان را با دگنک و باتون بگیرند و ببرند به بهشت و با هتاکیهای مقدس خود ما را به انواع و اقسام تهمتها بنوازند تا مبادا ذرهای پا از دایرهی مقدسشان فراتر بنهیم...و جور استاد هم که همیشه هرکس نبیند خل است و البت سر و سری با معاندین اسلام و مسلمین دارد...این مقالهی جناب گنجی را که تورق میکنم...میبینم این حضرت مستطاب زحمت میکشند و بوق علیالبدل صداهای بیحنجره شدهاند و آن شمایل آزادی آسمانشان را همچنان با ریسمانهای مشوش خود به هم میدوزند و نمیدانند پنبهزن هم اگر نداند قوزه(گوژک)ها را از تخمدانههای چرب بیرون نکشد از لحافای که قرار است برامان بدوزد آن چربی همینطور نشت میکند و میبینی بهبه پنبه که خوب نزنی چه مصیبتای دارد...از اینکه بنشینم و مانند کلاغهای مشهور آن کارتون والتدیسنی باشم هم دوست ندارم که از قضا بیتلها در آن میخوانند و با آواز نیهیلیستی خود کاسهی چه کنیم چه نکنیم دست گرفتهاند...کاش یادم بود آن دیالوگ تکرار شوندهی به آواز شیرین را...اما میبینید که افتخارمان شده است یک سال همنشینی با رفیقای و سیگار دود کردن در محضر آن بزرگوار...و باید در بیلان کاری خود همینرا ذکر کنیم...و چه افتخاری از این بالاتر که فیالحال هنوز بوی لجن ساخت و پاختهای زیرجلکی و اندرزهای رطبخورده به دهانمان ننشستهاست و به رایحهی خوش نیکوتین پالودهایماش...
دوست من توجیه کن...اسلام خوب است...این ماییم که آقای اسلام را خوب نمیشناسیم...
دوست من توجیه کن...اسلام خوب است...این ماییم که آقای اسلام را خوب نمیشناسیم...