بي تو              

Saturday, March 1, 2008

lost generation

.
.
.
فیلم فیل ساخته تحسین برانگیز گاس ون سنت درست در سالی جایزه نخل طلا را گرفت که فیلم مزخرف 21 گرم هم حضور داشت...و البته فیلم دیگری که هنوز ندیده امش و از دیدنش همیشه در میروم...یعنی داگویل نیز شرکت داشت...در همان سال گاس ون سنت به پاره های زمانی توجه نشان داد اما در هم ریخته گی متظاهرانه 21 گرم چشم ها را گرم کرد و جالب است بدانید که این فیلم اصلاً به سفارش یک تلویزیون کابلی ساخته شده بود...بماند که کارگردان خطوط اصلی دیالوگ ها را به بازی گرهای خود داده بود تا خط اصلی داستان را پیش ببرند...اما برعکس حرکات بازی گران به دلیل نحوه انتخاب زوایای دوربین و مشکلات بزرگی همچون نور و حفظ راکورد دست کارگردان را می بست ،این خطوط بازی دقیقاً میزان شده بود و میزان سن ها برخلاف دیالوگ ها به شدت کنترل شده بود...پس بازیگر از بیان آزاد بود ولی از اندام بسیار کنترل شده بود به همین دلیل کمی رفتارها بی روح نشان میداد...با این حال کارگردان نتوانسته به عمق نقب بزند...راحت ترین کار همان انتخاب دلایل حاشیه ای ست...موضوعاتی چون همجنس گرایی و بیماری اسکیزوفرنی( شنیدن اصوات آزاردهنده در سر) ، تحقیر میان همکلاسی ها...دسترسی آسان به جنگ افزارها...نمایش تأثیرپذیری از قدرت ارتش نازیست ها ...علاقه مندی به بت-هوفن (سونات مهتاب و قطعه "برای الیزه") همچون علاقه مندی ضدقهرمان خشونت طلب فیلم پرتقال کوکی به بت-هوفن و درآخر هیجانی که در پس ناگفته ها قرار است رخ بنماید...به نظرم همه گی همان نگاه کارگردان را در یک مدیوم تلویزیونی به خوبی می رساند... با این حال فیلم آن چنان چشم نواز و گرم است که بر آن سهل نمایی ها می بخشیمش...
.
.
.
صوت داوودی عزیز دلم...عزیز شاهرخ را مگر می توان دوست نداشت؟...فعلاً آهنگ دلم را بشنوید تا در نوبت های دیگر از آثار درخشان دیگر این مرد اهورایی بیشتر بنویسم و بنیوشانمتان...تقدیم به تمام کورد زبانان کوردمرام کورددوست که همیشه آرزو داشتم جزوی از ایشان بودم...و اگر به من بود زبان رسمی کشور را به کوردی برمیگرداندم...لعنت خدا بر آنان که بر این قوم ظلم میکنند.
.
.
.
حتماً بخوان...
.
.
.
بخوان
.
.
.
نسل دربدر به روایت تصویر

:dear fitzgerald

a new generation grown up to find all gods dead,all wars fought,all faiths in man shaken


.
.
.
چند شب است که خواب همینگوی و کافکا را می بینم...