بي تو              

Tuesday, May 26, 2009

ماموران شريف دفع زباله

چه‌قدر دردناك و مزهك‌اند اين ايراني‌ها كه درست در لحظه‌ي بوق‌بوق ماشين شهرداري به هول و ولا مي‌افتند تا زباله‌ را براي دفع از خانه‌شان بيابند...
نه به گزينه‌ي تحريم مي‌انديشم و نه بازيافتني‌اند زباله‌هاي وطني...چون هيچ زباله‌اي در سر جاي خود ني‌ست...تر و خشك و درهم جوش‌اند...حال نوبت عزم ملي براي به‌دست گرفتن كيسه‌هاي زباله‌ي خويش در رسيده است تا يك‌صدا از مامور شهرداري بخواهيم ما را از شر زباله‌مان خلاص كند...خيلي لذت مي‌برم از اين شور چندروزه به انتخابات را...اين بسيج ملي براي دفع زباله را...هر ايراني درست هر هشت سال يك‌بار در نقش يك دافع زباله ظاهر مي‌شود و اين‌بار كمي زودتر چرت‌اش پاره شده است و چارساله مي‌خواهد دفع زباله كند... و بعد با خيال راحت‌تر به خواب زمستاني فرو رود تا هشت سال بعدتر باز با يك عزم ملي ديگر به نقش توفنده‌ي خود بازگردد...

از سبزينه‌ها مي‌پرسم:

چه‌را كروبي نه و ميرحسين آري؟...مي‌گويند: آخوند جماعت را اعتمادي ني‌ست...

از رنگ‌دانه‌هاي سبز مي‌پرسم:

ميرحسين چه دارد كه كروبي ندارد؟ مي‌گويند: صداقت...

از سبزقباها مي‌پرسم:

ميرحسين چه برنامه‌هايي دارد كه كروبي ندارد؟ مي‌گويند: كروبي فقط حرف بلد است...اما ميرحسين حرفي نمي‌زند كه نتواند بزند...به‌خاطر همين كلي مي‌گويد...

اميدوارم اگر احمدي‌نژاد رييس جمهور شد مثل ديگر قوانين و با استعانت از حكم رهبري مدت رياست خود را مادام‌العمر كند و بگذارند از اين پس راحت‌تر بخوابيم...و اين هشت سال و چارسال را هم بي‌خيال شوند...

پ.ن:
به‌گمانم اگر احمدي‌نژاد همان رييس جمهور بماند و كروبي وزير كشور و ميرحسين وزير اقتصاد و دارائي و خاتمي وزير ارشاد بشوند همه‌چيز به خوبي و خوشي تمام بشود...اين از طرح و برنامه من...