بي تو              

Sunday, September 6, 2009

درباره يك نام

مرتضي مرديها نامي است كه هم شناخته شده هست و هم نيست، بي‌اغراق طي يك دهه اخير كمتر روشنفكري به اندازه مرديها به لحاظ معرفت‌شناختي و بنيان‌هاي فكري با “وضع موجود” زاويه تئوريك داشته است، وضع موجودي كه مرديها آن را به نقد مي‌كشد اما تنها منحصر به ماحصل عملكرد سياستمداران نيست، نقد او به وضع موجود، “مباني فكر سياسي” ايرانيان را نشانه گرفته است، نقدي كه همساني‌هاي غريب معرفتي سياستمداران نمي‌بيند كه سنت روشنفكري ايران نيز خصوصا از دهه 20 بدين سو از نظر خود در ايجاد اين وضع متهم و مقصر است. شايد به همين جهت است كه همه آن جريانات فكري و سياسي كه مياني فكري‌شان با نقدهاي بنيادين مرديها مواجه شده، كوشيده‌اند در برابر وي “سكوت” پيشه كنند و نقدهاي او را بي‌پاسخ گذارند، آنها هرگز به پاسخگويي علني روي نمي‌آورند، در عوض در جلسات خصوصي‌شان سطح اين منازعه فكري را به “بدگويي” از وي فرو مي‌كاهند و حتي سابقه حضورش در “جبهه جنگ” يا ” استاد دانشگاه” بودنش را به عنوان سند وابستگي‌اش به حكومت به رخ مي‌كشند! حال آنكه او مدت‌هاست كه از سوي مسوولان دانشگاهي نيز تحت فشار است، از گروه سياسي دانشگاه علامه طباطبايي اخراج شده است و نهايتا به گروه فلسفه به تبعيد فرستاده شده است. اينها اما همه، فرع قضيه است، مسئله اصلي اينجاست كه جامعه روشنفكري ايران، نقدهاي مرديها را برنمي‌تابد و به جاي گفت و گو با منتقد، دفاع متعصابه از “تاريخ خطاهاي خويش” را سرلوحه كار قرار داده است.


كارگزاران