بي تو              

Thursday, October 22, 2009

آخ اگه بارون بزنه...واخ اگه بارون بزنه

در زمانه‌اي كه هيچ‌كس دوست ندارد لال از اين دنيا برود و هركس ترجيح مي‌دهد ديگري را از آستان مقدس خويش ناراضي برنگرداند...

در زمانه‌اي كه همه دوست دارند خيلي ديپلوماتيك به « سيم آخر» بزنند...

در زمانه‌اي كه دعوا بر سر مصوبات هدف‌مند كردن بودجه‌هاي حقوق بشري است...

در زمانه‌اي كه هزينه‌ي شارژ هاست سايت‌هاي حقوق بشري ممكن است جاي‌گاه ظالم و مظلوم را تغيير دهد...

در زمانه‌اي كه وكيل پايه يك دادگستري گوشت لاي دندان را خلال مي‌كند...از درد ميخ‌چه‌ي پا مي‌لنگد و پس از نوشيدن دوغ تگري گازدار آروغ مليحي مي‌زند...و از طلاق دادن لكاته و خلاص كردن خود تجويز مي‌دهد...

در زمانه‌اي كه « آخ » ترجمان واقعي « اوي » است...و نه حتي آوچ...

در چنين زمانه‌اي بنده از آكادمي نوبل بسيار سپاس‌گزارم كه تلاش دارد « ادبيات بالكان » را به ملت گوسفندپرور ايران نشان بدهد...

بنده به نوبه خود و به نماينده‌گي «راعي»ان روشن‌ضمير حاضرم فهرستي از ببوترين افراد براي بخش صلح تهيه كنم و به آن آكادمي معظم معرفي كنم و به‌جاي آن درخواست كنم هر سال از « ادبيات بالكان » فردي را به جامعه‌ي چرتي روشن‌فكري ايران معرفي كند...بل‌كه از امثال آقاي كونده‌را بكشند بيرون...بل‌كه سقف خواسته‌شان اندكي از به سيم آخر زدن بالاتر برود...بل‌كه و بل‌كه...و خب مي‌دانيد كه همين تتمه «بل‌كه»هاست كه ما را به تمام آن رنج ملكوتي مقاوم‌تر مي‌كند...بلكه...