نوشتار و گفتار
حدود صد سال پيش ، اغلب نويسندهگان با شيوههایِ گوناگون ــ و سخت متفاوت ــ در گفتار زبان فرانسه بيگانه بودند. در حدود سال 1830، در زمانيکه بورژوازي ــ آن بچهیِ خوب ــ خود را با همهیِ چيزهایِ موجود در محدودهاش سازگار ميکرد ، يعني با آن قشر پُرشمار اجتماع شامل کوليها ، پيشخدمتها و جيببرها ، کمکم برخي پارههایِ وام گرفته از زبانهایِ زيردستان در زبان ادبی ِناب جاي گرفت ؛ البته به شرطيکه به اندازه کافي غير عادي 1 [مي]بودند ( اگر غيرعادي نبودند، تهديد کننده به شمار ميرفتند ).اين زبانهایِ زرگریِ جالب ، بدون آنکه ساختار ادبيات را تهديد کنند ، آن را زينت ميبخشيدند. بالزاک، سو 2 ، مونيه 3 و هوگو از به کار بردن گويشها و واژهگان ِبراستي نابهنجار لذت ميبردند؛ گويش عاميانهیِ 4 دزدان، اصطلاحهایِ روستايي، رمزهایِ پيشهوران آلماني يا زبان خاص خدمتکارها. ولي اين زبان اجتماعي ، که پوششي نمايشي بر جوهرهاي خاص بود ، هرگز نمايندهیِ سراسر وجود گوينده بهشمار نمي رفت.خاص بود ، [ اما ] هرگز نمايندهیِ سراسر وجود گوينده به شمارنميرفت.جوششها فراتر از گفتار به ساز-و-کار خود ادامه ميدادند.
شايد لازم بود که پروست ظهور کند تا نويسنده برخي آدمها را يکسره با زبانشان يکي بينگارد و اين مخلوقات را تنها در فضایِ ناب و حجم متراکم و رنگارنگ شيوهیِ گفتارشان نمايش دهد ؛ درحاليکه برایِ نمونه آفريدههایِ بالزاک به سادهگي تا حد مناسب زور در اجتماع که خود تفسير رياضيوار آن هستند تنزل مييابند. اما شخصيتي از آثار پروست در جِرم يک زبان ِخاص [،] متراکم ميشود و براستي در اين سطح است که تمامي وضعيت تاريخي او ــ حرفهاش ، طبقهاش ، ثروتاش ، پيشينهاش وچارچوب جسمانيش ــ شکل ميگيرد.به اينترتيب ، ادبيات شناخت اجتماع را چونان طبيعتي آغاز ميکند که شايد بتواند پديدههاياش را باز بسازد و در اين لحظهها که نويسنده از زبانهایِ گفتاریِ واقعي استفاده ميکند ــ و ديگر نه بهدليل جالب بودن اين زبانها بلکه چونان برونذاتهايي اساسي که تمام درونمايهیِ اجتماع را توضيح ميدهند ـــ گفتار واقعی ِانسانها جايگاهاي برایِ بيان افکار يک نوشتار ميشود. ادبيات ديگر يک افتخار يا گريز نيست ، بلکه به کنش آشکار اطلاع رساني تبديل ميشود ؛ گويي نخست بايد ريزهکاريهایِ تفاوتهایِ اجتماعي را ازطريق بازسازیِ آنها بياموزد. ادبيات[،] گفتار واقعی ِانسانها را چونان گوياترين پيامها در بازمايی ِوضعيت آنها به کارميگيرد.اين وضعيت در زبان ِطبقهیِ اجتماعي ، منطقه ، حرف و پيشينه يا تاريخشان بازتاب مييابد.
به اينترتيب ، هر زبان ادبي که بر پايهیِ گفتار اجتماعي استوار باشد، هرگز از فضيلت توصيف رهايي ندارد؛ درحالي که جهان شمولي زبان ــ در وضعيت اجتماعی ِ کنوني ــ واقعيتي است در ارتباط با شنيدن و نه سخن گفتن : درون يک هنجار ملي ، مانند زبان فرانسه ، گروههایِ مختلف ، انواع گوناگون سخن گفتن دارند و هرکس زندانی ِ زبان خويش است: اولين کلامي که خارج از طبقهاش بر زبان بياورد ، نشانهاي ست که از او کليتي ميسازد و سراسر تاريخ ِفردیِ او را اعلام ميدارد.
زبان اينک انسان را به نمايش ميگذارد و بيان ميکند ؛ و نيز واقعيت فورم که فراتر از دروغهایِ اوست ــ خواه به خاطر نفع شخصي باشند يا از سر ِبلند نظري ــ به او خيانت ميورزد. بنابراين، گوناگونی ِ زبانها مانند ضرورت عمل ميکند و از اينروست که وضعي تراژيک پديد ميآورَد.
زبان گفتاري، که ابتدا در لودهبازيهایِ داستانهایِ خيالي-ماجرايي 5 جا افتاده ، سرانجام به تشريح تمامی ِدرونمايهیِ تناقض اجتماعي انجاميد: برایِ نمونه در آثار سلين [،] نوشتار، برخلاف برخي آرايههایِ 6 واقعگرایِ موفق و در خدمت تصويرپردازي از يک زير-طبقهیِ 7 اجتماعي، در خدمت انديشه نيست. بيشک نوشتار سلين نمايانگر غوطهور بودن نويسنده در تيرهگی ِچسبناک شرايطي است که توصيف ميکند. حقيقت دارد، اين هنوز راهي است برایِ بيان 8 و هنوز مرزهایِ ادبيات را پشت ِسر نگذاشتهاند. ولي بايد بپذيريم که در ميان همهیِ راههایِ توصيف 9 ( زيرا تاکنون ادبيات [،] بهويژه [،] خواستار توصيف بودهاست ) ، انسانيترين کنش ادبيات پذيرش 10 يک زبان واقعي برایِ نويسنده است. و بخش بزرگي از ادبيات مدرن از ميان پارههایِ کمابيش ارزشمند اين آرزو گذرکرده است: يک زبان ادبي که از نظرطبيعي بودن به پایِ زبانهایِ اجتماعي برسد.( برایِ ارائهیِ نمونهاي اخير[منظور مترجم گويا «دمدستي» است] و شناختهشده کافي است گفت-و-گوهایِ رومانهایِ سارتر را در نظر بگيريم.) ولي اين تصاوير هرقدر هم که موفق باشند ، هرگز چيزي نيستند جز بازسازي و گونهاي فضاسازي در چارچوب گزارشهایِ بلند نوشتاریِ يکسره قراردادي.
کوئنو [منظور مترجم همآن رمون کنو است که ايشان تلفظ را غلط نوشتهاند] درست ميخواست نشان دهد که ميتوان سراسر سخن نوشتاري را با گفتار عاميانه آلود و در آثار او اجتماعيکردن ِ زبان ِادبي همزمان درتمام سطوح نوشتار صورت ميگيرد: در تلفظ ، در واژهگان و در چيزي که هرچند آنقدرها چشم گير نيست ولي اهميت بيشتري دارد، يعني در لحن ِ بيان، بيترديد ، نوشتار کوئنو خارج از ادبيات قرار نميگيرد ، زيرا که همواره بخش محدودي از اجتماع آن را مصرف ميکند؛ اين نوشتار محمل يک جهانشمولي نيست و فقط تجربه و سرگرمي بهشمار ميرود . دستکم برایِ نخستينبار، اين نوشتار نيست که ادبي بهشمار ميرود؛ ادبيات از فورم دور شده [است] و اينک چيزي نيست جز يک مقوله 11 ، در اينجا ادبيات ِطنز 12 به شمار ميرود و زبان تجربهاي ژرف را به همراه درد. يا ، به بيان ديگر ، ادبيات بهگونهاي گسترده به سویِ دشوارهگی ِزبان کشيده ميشود [در اينجا نتيجهگيریِ غريبي دارد بارت ؛ از اجتماعيکردن ِزبان ادبي به دشوارهگی ِآن ميرسد] ؛ در حقيقت ادبيات ديگر نميتواند چيزي جز اين باشد.
ميبنيم که به اين ترتيب زمينهیِ مناسب انسانمداریِ نوين شکل ميگيرد ؛ سوء ظن عمومي، که در تاريخ ادبيات مدرن به تدريج زبان را نيز فراميگيرد ، جایِ خود را به آشتی ِکلام 13 نويسنده با کلام انسانها ميدهد. نويسنده تنها در صورتي ميتواند خود را يکسره متعهد بداند که آزادیِ ادبياش در شرايط زبانياي قرار بگيرد که حدود آن همآن مرزهایِ اجتماع و نه مرزهایِ قرارداد يا محفلي خاص باشد: به بيان ديگر ، تعهد همواره صوریِ 14 حرف خواهد بود ؛ تعهد ميتواند پديدآورندهیِ يک خودآگاهي باشد، ولي مبنايي برایِ کنش فراهم نميکند. از اينرو که بدون زبان انديشهاي وجود ندارد ، فورم اولين و آخرين لحظهیِ رسالت ادبي است ؛ و از اينرو که جامعهیِ کنوني جز با زبان ضروري و جهتيافته به حکم ضرورت سازشي ندارد ، فورم برایِ نويسنده وضعيتي متناقض پديد ميآورد. 15
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) exentique
2) Sue
3) Monnieir
4) argot
5) pittoresque : داستانهايي با ماجراهایِ تو-در-تو و پيرفت ناکامل. در ادبيات فارسي ميتوان نمونهیِ آنرا در سمک عيار ديد. ــ م. 6) décor
7) sous-classe
8) expression
9) description
10) F: apprehension; E: adoption
11) categorie
12) ronie
13) E: logos ; F: verbe
14) nominal : ظاهري ، در سطح
15) F: institute pourecrivain une condition dechiree ; E: erectes for the writer a situation fraught with conflict
....................................................................
نوشتار و گفتار / صص 104 - 100 / درجهیِ صفر نوشتار / رولان بارت / شيريندخت دقيقيان / هرمس / 1378 /
جدایِ از رسمالخط خودم هرچه درون قلابهاست همه اضافات ِخودم است.
شايد لازم بود که پروست ظهور کند تا نويسنده برخي آدمها را يکسره با زبانشان يکي بينگارد و اين مخلوقات را تنها در فضایِ ناب و حجم متراکم و رنگارنگ شيوهیِ گفتارشان نمايش دهد ؛ درحاليکه برایِ نمونه آفريدههایِ بالزاک به سادهگي تا حد مناسب زور در اجتماع که خود تفسير رياضيوار آن هستند تنزل مييابند. اما شخصيتي از آثار پروست در جِرم يک زبان ِخاص [،] متراکم ميشود و براستي در اين سطح است که تمامي وضعيت تاريخي او ــ حرفهاش ، طبقهاش ، ثروتاش ، پيشينهاش وچارچوب جسمانيش ــ شکل ميگيرد.به اينترتيب ، ادبيات شناخت اجتماع را چونان طبيعتي آغاز ميکند که شايد بتواند پديدههاياش را باز بسازد و در اين لحظهها که نويسنده از زبانهایِ گفتاریِ واقعي استفاده ميکند ــ و ديگر نه بهدليل جالب بودن اين زبانها بلکه چونان برونذاتهايي اساسي که تمام درونمايهیِ اجتماع را توضيح ميدهند ـــ گفتار واقعی ِانسانها جايگاهاي برایِ بيان افکار يک نوشتار ميشود. ادبيات ديگر يک افتخار يا گريز نيست ، بلکه به کنش آشکار اطلاع رساني تبديل ميشود ؛ گويي نخست بايد ريزهکاريهایِ تفاوتهایِ اجتماعي را ازطريق بازسازیِ آنها بياموزد. ادبيات[،] گفتار واقعی ِانسانها را چونان گوياترين پيامها در بازمايی ِوضعيت آنها به کارميگيرد.اين وضعيت در زبان ِطبقهیِ اجتماعي ، منطقه ، حرف و پيشينه يا تاريخشان بازتاب مييابد.
به اينترتيب ، هر زبان ادبي که بر پايهیِ گفتار اجتماعي استوار باشد، هرگز از فضيلت توصيف رهايي ندارد؛ درحالي که جهان شمولي زبان ــ در وضعيت اجتماعی ِ کنوني ــ واقعيتي است در ارتباط با شنيدن و نه سخن گفتن : درون يک هنجار ملي ، مانند زبان فرانسه ، گروههایِ مختلف ، انواع گوناگون سخن گفتن دارند و هرکس زندانی ِ زبان خويش است: اولين کلامي که خارج از طبقهاش بر زبان بياورد ، نشانهاي ست که از او کليتي ميسازد و سراسر تاريخ ِفردیِ او را اعلام ميدارد.
زبان اينک انسان را به نمايش ميگذارد و بيان ميکند ؛ و نيز واقعيت فورم که فراتر از دروغهایِ اوست ــ خواه به خاطر نفع شخصي باشند يا از سر ِبلند نظري ــ به او خيانت ميورزد. بنابراين، گوناگونی ِ زبانها مانند ضرورت عمل ميکند و از اينروست که وضعي تراژيک پديد ميآورَد.
زبان گفتاري، که ابتدا در لودهبازيهایِ داستانهایِ خيالي-ماجرايي 5 جا افتاده ، سرانجام به تشريح تمامی ِدرونمايهیِ تناقض اجتماعي انجاميد: برایِ نمونه در آثار سلين [،] نوشتار، برخلاف برخي آرايههایِ 6 واقعگرایِ موفق و در خدمت تصويرپردازي از يک زير-طبقهیِ 7 اجتماعي، در خدمت انديشه نيست. بيشک نوشتار سلين نمايانگر غوطهور بودن نويسنده در تيرهگی ِچسبناک شرايطي است که توصيف ميکند. حقيقت دارد، اين هنوز راهي است برایِ بيان 8 و هنوز مرزهایِ ادبيات را پشت ِسر نگذاشتهاند. ولي بايد بپذيريم که در ميان همهیِ راههایِ توصيف 9 ( زيرا تاکنون ادبيات [،] بهويژه [،] خواستار توصيف بودهاست ) ، انسانيترين کنش ادبيات پذيرش 10 يک زبان واقعي برایِ نويسنده است. و بخش بزرگي از ادبيات مدرن از ميان پارههایِ کمابيش ارزشمند اين آرزو گذرکرده است: يک زبان ادبي که از نظرطبيعي بودن به پایِ زبانهایِ اجتماعي برسد.( برایِ ارائهیِ نمونهاي اخير[منظور مترجم گويا «دمدستي» است] و شناختهشده کافي است گفت-و-گوهایِ رومانهایِ سارتر را در نظر بگيريم.) ولي اين تصاوير هرقدر هم که موفق باشند ، هرگز چيزي نيستند جز بازسازي و گونهاي فضاسازي در چارچوب گزارشهایِ بلند نوشتاریِ يکسره قراردادي.
کوئنو [منظور مترجم همآن رمون کنو است که ايشان تلفظ را غلط نوشتهاند] درست ميخواست نشان دهد که ميتوان سراسر سخن نوشتاري را با گفتار عاميانه آلود و در آثار او اجتماعيکردن ِ زبان ِادبي همزمان درتمام سطوح نوشتار صورت ميگيرد: در تلفظ ، در واژهگان و در چيزي که هرچند آنقدرها چشم گير نيست ولي اهميت بيشتري دارد، يعني در لحن ِ بيان، بيترديد ، نوشتار کوئنو خارج از ادبيات قرار نميگيرد ، زيرا که همواره بخش محدودي از اجتماع آن را مصرف ميکند؛ اين نوشتار محمل يک جهانشمولي نيست و فقط تجربه و سرگرمي بهشمار ميرود . دستکم برایِ نخستينبار، اين نوشتار نيست که ادبي بهشمار ميرود؛ ادبيات از فورم دور شده [است] و اينک چيزي نيست جز يک مقوله 11 ، در اينجا ادبيات ِطنز 12 به شمار ميرود و زبان تجربهاي ژرف را به همراه درد. يا ، به بيان ديگر ، ادبيات بهگونهاي گسترده به سویِ دشوارهگی ِزبان کشيده ميشود [در اينجا نتيجهگيریِ غريبي دارد بارت ؛ از اجتماعيکردن ِزبان ادبي به دشوارهگی ِآن ميرسد] ؛ در حقيقت ادبيات ديگر نميتواند چيزي جز اين باشد.
ميبنيم که به اين ترتيب زمينهیِ مناسب انسانمداریِ نوين شکل ميگيرد ؛ سوء ظن عمومي، که در تاريخ ادبيات مدرن به تدريج زبان را نيز فراميگيرد ، جایِ خود را به آشتی ِکلام 13 نويسنده با کلام انسانها ميدهد. نويسنده تنها در صورتي ميتواند خود را يکسره متعهد بداند که آزادیِ ادبياش در شرايط زبانياي قرار بگيرد که حدود آن همآن مرزهایِ اجتماع و نه مرزهایِ قرارداد يا محفلي خاص باشد: به بيان ديگر ، تعهد همواره صوریِ 14 حرف خواهد بود ؛ تعهد ميتواند پديدآورندهیِ يک خودآگاهي باشد، ولي مبنايي برایِ کنش فراهم نميکند. از اينرو که بدون زبان انديشهاي وجود ندارد ، فورم اولين و آخرين لحظهیِ رسالت ادبي است ؛ و از اينرو که جامعهیِ کنوني جز با زبان ضروري و جهتيافته به حکم ضرورت سازشي ندارد ، فورم برایِ نويسنده وضعيتي متناقض پديد ميآورد. 15
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) exentique
2) Sue
3) Monnieir
4) argot
5) pittoresque : داستانهايي با ماجراهایِ تو-در-تو و پيرفت ناکامل. در ادبيات فارسي ميتوان نمونهیِ آنرا در سمک عيار ديد. ــ م. 6) décor
7) sous-classe
8) expression
9) description
10) F: apprehension; E: adoption
11) categorie
12) ronie
13) E: logos ; F: verbe
14) nominal : ظاهري ، در سطح
15) F: institute pourecrivain une condition dechiree ; E: erectes for the writer a situation fraught with conflict
....................................................................
نوشتار و گفتار / صص 104 - 100 / درجهیِ صفر نوشتار / رولان بارت / شيريندخت دقيقيان / هرمس / 1378 /
جدایِ از رسمالخط خودم هرچه درون قلابهاست همه اضافات ِخودم است.