بي تو              

Monday, December 25, 2006

مرگ من روزي فراخواهد رسيد

روزي‌که قرار بود کشته بشم من هم مث چند آدم بزرگ تاريخ اسهال بودم...يعني اميدوارم اون‌ها هم مث من اسهال بوده باشن...مي‌گن امام زين‌العابدين تو جنگ نينوا (کربلا) اسهال بوده...قدرتی ِ خدا چون فردا پس فردا باس زاد-و-ولد مي‌کرد...تازه‌ش هم کي بايد با اون حالت دل‌پيچه از نهضت حسيني‌ ، تو دربار يزيد ، دفاع مي‌کرد؟...خب معلومه اون و آبجي زينب...
يه آدم معروف ديگه که مي‌گن اسهال بوده و جون سالم به در برده ، Bobby Charlton بازي‌کن مشهور man. united بود که ششم فوريه 1958 از هواپيما جا موند و روم به ديفال هواپيما سقوط کرد و اون زنده موند...به روايتي بابي اون روز مث من و سجاد اسهال بوده...اما يه اتفاق تلخ تاريخي هم اين بغل پيش اومده... Eva Braun معشوقه هيتلر روز آخري که همه‌چي به هم ور بوده... و جعبه کمک‌هایِ اوليه پخش و پلا بوده از شانس خوبي که داشته ، گلاب به روتون ، اسهال مي‌گيره...اما نگو طفلي به جا قرص يودوکينول ، بيزاکوديل مي‌خوره و جان به جان آفرين تسليم ميکنه...حالا برایِ اين‌که زياد آب‌روش نره مي‌نويسن با سم سيانور بوده...دروغه جانم...دروغ...هيتلر گياه‌خوار هم از غصه درست دقايقي بعد در روز سي‌ام آوريل1945 تفنگ ميرزا کوچک خانُ مي‌زاره تو دهن‌اش شليک مي‌کنه...حالا هرکي هرچي مي‌خواد بگه...اصلاً بذار بگن با نارنجک حسين فهميده خودشُ پوکوند...دروغه جانم...دروغ محض... من‌اي که مي‌بيني زنده‌ام به خاطر اينه که تو پرواز 655 Airbus که ناو Vincennes سرنگون کرد ؛ قرار بود بغل دست دوکتور عُرفي بشينم که نشد که بشه...اسهال کار دست‌ام داد و صندلي رزرو يکي ديگه شد...حالا هر سال مي‌رم سرخاک اون بنده خدا که باعث مرگ‌اش اسهال تاريخی ِمن شده بود.