...
خيلي با خودم فکر کردم...خيلي...با خودم گفتم: آخه من چهرا انقدر بدبخت و بدشانسام و هيشکي منُ دوست نداره؟...بعد نشستم هي با خودم فکر کردم...هي فکر کردم...يه فکر خوب و کارشناسيشده به ذهنام رسيد...يعني اگه جواب بده...پس يعني کارشناسيشده و وقتي هم که از حالت آزمايشي دربياد و تمام مراحل موفقيتُ به سلامتي پشت سربگذاره به اسم خودم ثبتاش خواهم کرد...ميدونيد چيه؟...
با خودم گفتم: مگه زوره؟...هيشکي اسم «عليرضا» رو دوست نداره...و اگر هم دوست داشته باشه...خب بنا بر پارهاي از مصلحتهایِ روزگار شايد باشه...بيشتر مد نظر اوناي ( و برایِ رد گم کردن بنويسم: اونهايي) که عليرضا ميتونه ( اين «ميتونه» از «لابد» شروع شده به «فکر کنم» رسيده و از ساعت دو بعدازظهر ديروز به «قطعاً» ختم شده) دوستاش داشته باشه...پس بذار يه پوليتيک بزنيم...بذار اسممونُ عوض کنيم بلکه يکي( برایِ رد گم کردن نوشتم «يکي» وگرنه فقط بايد همون باشه...) هم ما رو دوست داشت...
بر اساس آخرين آمار يونسکو اسم «آرش» دوخترکشترين اسم در دنيا پس از «جک قصاب» برآورد شده است...پس با اين اوصاف بايد زياد هم بيتأثير هم نباشه...توکل برخدا...بايد منتظرنتايج موند...
شايد دل تو هم به رحم اومد و ...واقعاً گفتي: دوستات دارم...يعني طوريکه حس کنم از ته دل گفتهاي.
خدايا چل شب جمکرون نذر ميکنم تا راستا حسيني بياد و همينجا بنويسه.
اگه بنويسه « آرش دوستات دارم» ممکنه در اين آزمايش سخت مردود بشه...چون ميدونم اون اسم آرشُ دوست داره...نه خود منُ...
پس چي؟...هم خر ميخوام هر خرما؟...نه...اين فقط يه آزمايش سادهیِ عشقسنجي»ست...بيشتر برایِ شناخت خودمه...جسارت نباشه.
ميخوام ببينم اون اسم واقعيمُ که بين خودمون مستعار بوده رو ميآره يا نه؟...اونوقته که باور ميکنم اين اسم آرش معجزهها بکند.
من ديگه تا چل شب اينجا نمينويسم و چله ميشينم تا وقتي بياد با ذکر اسم رمز مشترکمون بنويسه: دوستات دارم...شايد بگيد مگه زوره؟...من هم ميگم : نه...فقط يه نذر کوچولوئه.
اونوقته که باورم ميشه اين اسم آرش معجزههاست که ميکنه...مثلاً کورُ شفا ميده...کرُ شنوا ميکنه...ممکنه بعضيا برایِ سرکاریِ من از اسمایِ رمزقلابي مث «مينا» از آلمان و شهر صنعتی ِهايدلبرگ با گاري دستي بيان نظر بدن...شايد هم بعضيا به هم خبر بدن و کلي بهم بخندن و منُ سوژه خودشون کنن...بعضيها هم با اسم سهنقطه يه اراجيفاي بنويسن...اصلاً شايد هم برهوت بشه...اما يه اسم معروف هست که فقط من ميدونم و او...
« آرش، خيلي دوستات دارم.»
به خدا به همين هم راضيام.
پس شايد تا سال ديگه همديگه رو نديديم.
نکتهیِ ضروري:
به محض اينکه شخص مورد نظر در همينجا جملهیِ مورد نظر را نوشت...من هم دوباره خواهم نوشت...آيا اين يک تحديد است؟...نهخير...چون بايد تکليف خودم را مشخص کنم.باز هم جسارت نباشه.
.
.
.
بيربط و محض خنده:
جایزه ادبی نسل پنجم از سال آینده اهدا میشود
با خودم گفتم: مگه زوره؟...هيشکي اسم «عليرضا» رو دوست نداره...و اگر هم دوست داشته باشه...خب بنا بر پارهاي از مصلحتهایِ روزگار شايد باشه...بيشتر مد نظر اوناي ( و برایِ رد گم کردن بنويسم: اونهايي) که عليرضا ميتونه ( اين «ميتونه» از «لابد» شروع شده به «فکر کنم» رسيده و از ساعت دو بعدازظهر ديروز به «قطعاً» ختم شده) دوستاش داشته باشه...پس بذار يه پوليتيک بزنيم...بذار اسممونُ عوض کنيم بلکه يکي( برایِ رد گم کردن نوشتم «يکي» وگرنه فقط بايد همون باشه...) هم ما رو دوست داشت...
بر اساس آخرين آمار يونسکو اسم «آرش» دوخترکشترين اسم در دنيا پس از «جک قصاب» برآورد شده است...پس با اين اوصاف بايد زياد هم بيتأثير هم نباشه...توکل برخدا...بايد منتظرنتايج موند...
شايد دل تو هم به رحم اومد و ...واقعاً گفتي: دوستات دارم...يعني طوريکه حس کنم از ته دل گفتهاي.
خدايا چل شب جمکرون نذر ميکنم تا راستا حسيني بياد و همينجا بنويسه.
اگه بنويسه « آرش دوستات دارم» ممکنه در اين آزمايش سخت مردود بشه...چون ميدونم اون اسم آرشُ دوست داره...نه خود منُ...
پس چي؟...هم خر ميخوام هر خرما؟...نه...اين فقط يه آزمايش سادهیِ عشقسنجي»ست...بيشتر برایِ شناخت خودمه...جسارت نباشه.
ميخوام ببينم اون اسم واقعيمُ که بين خودمون مستعار بوده رو ميآره يا نه؟...اونوقته که باور ميکنم اين اسم آرش معجزهها بکند.
من ديگه تا چل شب اينجا نمينويسم و چله ميشينم تا وقتي بياد با ذکر اسم رمز مشترکمون بنويسه: دوستات دارم...شايد بگيد مگه زوره؟...من هم ميگم : نه...فقط يه نذر کوچولوئه.
اونوقته که باورم ميشه اين اسم آرش معجزههاست که ميکنه...مثلاً کورُ شفا ميده...کرُ شنوا ميکنه...ممکنه بعضيا برایِ سرکاریِ من از اسمایِ رمزقلابي مث «مينا» از آلمان و شهر صنعتی ِهايدلبرگ با گاري دستي بيان نظر بدن...شايد هم بعضيا به هم خبر بدن و کلي بهم بخندن و منُ سوژه خودشون کنن...بعضيها هم با اسم سهنقطه يه اراجيفاي بنويسن...اصلاً شايد هم برهوت بشه...اما يه اسم معروف هست که فقط من ميدونم و او...
« آرش، خيلي دوستات دارم.»
به خدا به همين هم راضيام.
پس شايد تا سال ديگه همديگه رو نديديم.
نکتهیِ ضروري:
به محض اينکه شخص مورد نظر در همينجا جملهیِ مورد نظر را نوشت...من هم دوباره خواهم نوشت...آيا اين يک تحديد است؟...نهخير...چون بايد تکليف خودم را مشخص کنم.باز هم جسارت نباشه.
.
.
.
بيربط و محض خنده:
جایزه ادبی نسل پنجم از سال آینده اهدا میشود