بي تو              

Tuesday, May 22, 2007

كي بَرنده است؟ چاقویِ بُرنده ؟

مدت‌هاست ديگر مانند سابق عصبي نمي‌شوم...دست‌کم عصبانيت‌ام را برایِ مشکلات‌اي بروز مي‌دهم که ارزش‌شان را داشته باشند...
مانند وقتي خبر يک جنايت ناموسي را تنها در روزنامه هم-ميهن خواندم كه متأسفانه حتا در حد برهنه‌گی ِپایِ محمدرضا باهنر هم نبود و اگر هم انعكاسي داشت پايين‌تر از آن خبر خاله‌زنک‌اي قرار مي‌گرفت...
باخودم عهد کردم که ديگر اميدي به دنيایِ مجازي نداشته باشم...

جنگ بود و هيچ خبر درستي به دست‌مان نمي‌رسيد...آن‌ها هم که خانواده‌هايي خارج از ايران داشتند با اخبار پر از اغراق ‌و دست‌مالي شده عليه حکومت خبرپراکني مي‌کردند...اميدمان به راديوهایِ بي‌گانه بود!!...که کم‌کم با امواج موذیِ پارايزيت مزين شدند...
حالا که به اينترنت وصل شده‌ايم و چشم اميد به دنيایِ بدون محدوديت داريم نيز مي‌بينم معضل عمده‌مان تنها فيلترينگ مخابرات حکومتي نيست...چون فيلتراصلي از درون خودمان مي‌جوشد...
همان‌طور که در زمان جنگ اگر کسي مخالفت و انتقادي به وضعيت داشت او را به ضدانقلاب متهم مي‌‌کرديم...باورکنيد بيش‌ترش هيچ ربط‌-اي به نظام نداشت...

اين‌روزها پرداختن به اخبار زن‌اي با سر و رویِ خونين که البته کم خبري نيست ، به‌يک‌باره در صدر اخبار قرار گرفته است كه با ديدن آن سخت‌دل‌ام گرفت...چه زني بود که با تمام امکانات فرهنگي توهين شده ‌بود و رسانه‌ها خوش داشتند ببينندش...اما «نجات» چه؟...او از چه امکاني برایِ ‌ديده شدن برخوردار بود؟...زنده‌به‌گور شدن زن جوان 22 ساله هيچ اهميت‌اي برایِ انعکاس نداشت...حتا اين خبر را در سايت‌ها و وب‌لاگ‌هايي که ادعای ِفمينيسم دارند بازتاب‌اي نداشت...سخت عصباني بودم و با اين‌حال عهد کرده‌ بودم که در وب‌لاگ‌ام شلوغ‌ نکنم...از دوست عزيزم حامد متقي خواستم تا آن‌جا که مي‌تواند خبر را بازتاب بدهد...حتا اگر شده برخلاف ميل باطني لينک مطالب خودش را دست‌کم به سايت‌هایِ پرخواننده و پي‌گير بفرستد...نام يکي دو شخصيت فعال و مذهبي نيز پيش کشيده شد تا از آنان خواسته شود،‌ به اين خبر متأثر کننده که کم ‌از فاجعه‌یِ‌ قانا ندارد ، با تمام امکانات حقوقي-سياسی‌ ِخود بپردازند...

اما ما تا چه‌حد امکان بازتاب خبري را داريم تا زماني‌که نخواهيم خود خبر را ببينيم؟...وگرنه اين‌همه سايت و وب‌لاگ‌ فعال سياسي مگر کور بودند که نديدند؟...به حامد گفتم مي‌داني اين خبر يعني چه؟...يعني که گله‌به‌گله‌یِ سرزمين آريايي مدفن وگورهایِ گم‌نام دوخترکان‌مان است و ما نمي‌‌خواهيم بدانيم...
کاش آويني بود و يک گروه «تفحص از قتل‌هایِ ناموسي» تشکيل مي‌داد و به‌جایِ کشته‌هایِ گم‌نام جنگ سراغ کشته‌هایِ ناموس متعفن مردانه مي‌رفت...اما افسوس...