Boomerang
تو نيکي ميکن و در دجله انداز
که ايزد در بيابانات دهد باز
هربارکه اين بيت مشهور خداوندگار سخن را با خود زمزمه ميکردم با تعجب ميگفتم: يعني چه؟ چهطور ميشود که من به کسي نيکي کنم و عوضاش در بيابان بيآب و علف يک باز شکاري به جانام بيافتد؟...تازه ضمير متصل «ات» را هم ضمير ملکي ميخواندم و با خود ميگفتم:من که گور ندارم تا کفناش باشد ، پس بيابان ديگر چه صيغهايست؟...آنهم لابد بياباناي ست که با ناخن بخراشيش مانند اسماعيل به چشمهیِ لايزالاي چون چشمهیِ جوشان زمزم كولا ميرسي...يا نه خيلي مدرن باشد به چاه نفتاي با کيفيت برنت شمال ميرسي و کلي گيرت ميآيد. اين اتفاق در خواندن (سر جدتان خواندن را با خوانش استاد رويايي خلط نکنيد) آن تکهیِ مَثَلشدهیِ سهراب نازنين نيز رخ ميداد:
چشمها را بايد شست ، جَور ديگر بايد ديد...
اصلاً من آب را مثل قطرهیِ نفازولين به چشمانام بريزم تا بعدش جور و جفایِ ديگر ببينم؟ مگر با اين شستوشویِ چشم (eye-wash) قرار است چشمانام طيّب و طاهر بشود و مانند اهل معرفت ، آنچه ناديدنيست را بي هيچ lens کمکي هم ببينم؟...من خيلي هنر کنم robot-اي طراحي کنم که کفشهام را جلویِ پاهام جفت کند.
اما علم به من نشان ميدهد بومرنگ همان کار «نيکي» را ميکند و آش کشک خاله ست ؛ چه بخوري و چه نخوري پایِ تو مينويسند و ثواباش برميگردد و زارپ ميخورد پخ کلهات...
که ايزد در بيابانات دهد باز
هربارکه اين بيت مشهور خداوندگار سخن را با خود زمزمه ميکردم با تعجب ميگفتم: يعني چه؟ چهطور ميشود که من به کسي نيکي کنم و عوضاش در بيابان بيآب و علف يک باز شکاري به جانام بيافتد؟...تازه ضمير متصل «ات» را هم ضمير ملکي ميخواندم و با خود ميگفتم:من که گور ندارم تا کفناش باشد ، پس بيابان ديگر چه صيغهايست؟...آنهم لابد بياباناي ست که با ناخن بخراشيش مانند اسماعيل به چشمهیِ لايزالاي چون چشمهیِ جوشان زمزم كولا ميرسي...يا نه خيلي مدرن باشد به چاه نفتاي با کيفيت برنت شمال ميرسي و کلي گيرت ميآيد. اين اتفاق در خواندن (سر جدتان خواندن را با خوانش استاد رويايي خلط نکنيد) آن تکهیِ مَثَلشدهیِ سهراب نازنين نيز رخ ميداد:
چشمها را بايد شست ، جَور ديگر بايد ديد...
اصلاً من آب را مثل قطرهیِ نفازولين به چشمانام بريزم تا بعدش جور و جفایِ ديگر ببينم؟ مگر با اين شستوشویِ چشم (eye-wash) قرار است چشمانام طيّب و طاهر بشود و مانند اهل معرفت ، آنچه ناديدنيست را بي هيچ lens کمکي هم ببينم؟...من خيلي هنر کنم robot-اي طراحي کنم که کفشهام را جلویِ پاهام جفت کند.
اما علم به من نشان ميدهد بومرنگ همان کار «نيکي» را ميکند و آش کشک خاله ست ؛ چه بخوري و چه نخوري پایِ تو مينويسند و ثواباش برميگردد و زارپ ميخورد پخ کلهات...