کشکول شيخ ما
نظام به «عقباندازي» در غرب که خود مبنایِ دراماتيک دارد و همريشه با الگویِ روايت کهن ارستويي است در شرق « جلو اندازي» ميشود .
لذت متن در غرب به شيوهیِ تعليق است که در ادامهیِ به عقب اندازي است و در شرق بهعکس چون بر مبنایِ به جلو اندازي است پس خلاء زمانی ِموجود را با «گريز»هایِ پي در پي جبران ميکند. و اين گريز بهانهاي ميشود برایِ بررسيهایِ متعدد و نگاه از زواياي گوناگون از بَعدِ واقعه .در واقع به جایِ آنکه واقعه در شرق همچون غرب نمايانده شود (represent) ، واقعه خوانده مي شود: «واقعه خواني» (تعزيه). پس ساختار چندوجهاي(cubic) در شرق ديده ميشود که در آن پرسپکتيو مسطح ميشود ، چنانکه يک کره بر صفحهیِ مسطح (P) تصوير شود و هيأت دايره پيدا کند. دايره که مسطّح است مبنایِ آن در بينهايت و طواف مضمونی ِآن است و اين سوایِ از روايت ارستويي و «وحدت مضموني» آن است. همچون مينياتور ايراني ( تأكيد ميشود مينياتور ايراني و نه چيني و ژاپني) که در آن آسمان تصويري استعاري از «گنبد مينايي» و کُرهیِ جهان است . کره همان کرهیِ آتش ، اثير (ether) ، حايل ميان لایهیِ (ozone) ، محافظ زمين ، و غشایِ زمين است. همآن تصوير ذهني از جهان مثالي: مُثُل. همآن خواب كه طواف مضموني دارد و نه وحدت مضموني. اين كره وقتي بر زمين مستطيلشكل مسطح تصوير شود تبديل به دايره ميشود ؛ درست همآنند نقشهایِ اوليهیِ بشر از تصوير زمين. پس اين فضایِ دايرهوار و زميني در ترکيببندي بدون تقاطع سهگانهیِ مستطيلي ميشود. چنانکه مينياتورها نيز بيشتر در درون ظروف مدوّر ، همچون بشقابها ، متجلي ميشوند.
لذت متن در غرب به شيوهیِ تعليق است که در ادامهیِ به عقب اندازي است و در شرق بهعکس چون بر مبنایِ به جلو اندازي است پس خلاء زمانی ِموجود را با «گريز»هایِ پي در پي جبران ميکند. و اين گريز بهانهاي ميشود برایِ بررسيهایِ متعدد و نگاه از زواياي گوناگون از بَعدِ واقعه .در واقع به جایِ آنکه واقعه در شرق همچون غرب نمايانده شود (represent) ، واقعه خوانده مي شود: «واقعه خواني» (تعزيه). پس ساختار چندوجهاي(cubic) در شرق ديده ميشود که در آن پرسپکتيو مسطح ميشود ، چنانکه يک کره بر صفحهیِ مسطح (P) تصوير شود و هيأت دايره پيدا کند. دايره که مسطّح است مبنایِ آن در بينهايت و طواف مضمونی ِآن است و اين سوایِ از روايت ارستويي و «وحدت مضموني» آن است. همچون مينياتور ايراني ( تأكيد ميشود مينياتور ايراني و نه چيني و ژاپني) که در آن آسمان تصويري استعاري از «گنبد مينايي» و کُرهیِ جهان است . کره همان کرهیِ آتش ، اثير (ether) ، حايل ميان لایهیِ (ozone) ، محافظ زمين ، و غشایِ زمين است. همآن تصوير ذهني از جهان مثالي: مُثُل. همآن خواب كه طواف مضموني دارد و نه وحدت مضموني. اين كره وقتي بر زمين مستطيلشكل مسطح تصوير شود تبديل به دايره ميشود ؛ درست همآنند نقشهایِ اوليهیِ بشر از تصوير زمين. پس اين فضایِ دايرهوار و زميني در ترکيببندي بدون تقاطع سهگانهیِ مستطيلي ميشود. چنانکه مينياتورها نيز بيشتر در درون ظروف مدوّر ، همچون بشقابها ، متجلي ميشوند.