بي تو              

Tuesday, June 26, 2007

death warrant+intellectual+Martyr+free as a bird+Betrayal

شباهتهاي آشکار عباس کيارستمي و مسعود ده‌نمکي و اختلاف بر سر مسعود کيميايي

من شک مي‌کنم پس هستم.
اين گزاره را احتمالاً‌ بارها و شايد چندين بار هم شنيده‌ايد. آنگونه که دست‌آويز طنزها نيز قرار مي‌گيرد و با آن شوخي مي‌کنيم.

«بايد مطلقاً مدرن بود.» اين سخن آرتور رَمبو نيست...احتمالاً اين يک پيپ هم نيست.
اما تا آنجا که مي‌دانم اين سخن تقي‌زاده نيز بود که مي‌خواست مطلقاً‌ از فرق سر تا نوک پا مدرن ( متجدد) شويم و البته مانند ديگر جملات بسيار بد فهميده شد و اتفاقاً عليه‌اش موضعهاي تند و مطلقاً‌ مدرني نيز گرفتند.

«فقط احمق‌ها تغيير نمي‌کنند.» عباس کيارستمي.

«باید مرد زمان خویش بود» مسعود ده‌نمکي

پست‌مدرنيسم يعني بايد از بايدها دست برداشت.

روشنفکري مسعود ده‌نمکي و لمپنيسم مسعود کيميايي.

سالي که فيلم اعتراض صداي خيليها را بلند کرد که چه‌را ممرضا فروتن در جمع ويت‌کنگ‌هاي کافه‌نشين و لابه‌لاي پيتزافروشيش مي‌گويد: «خاتمي‌چي‌»ها خيلي‌ از اصقلابيون از اينکه يک مرد گنده‌ که اتفاقاً خيلي احمقانه زن‌ دادا‌ش خود را کشته بود و هيچ غيرتش براي من مطلقاً مدرن جالب نبود و براي همين فيلم اعتراض به‌نظرم مطلقاً عقب‌مانده و منگولي بود، از كوره در رفتند. اما خيليها همينها را دستاويز قرار دادند تا يک آدم قديمي را آدمي پوسيده‌ مغز تصوير کنند.اکنون همه آنها بر سر خان شخصيتهايي به شدت پوک و باسمه‌اي در سينما نشسته‌اند و با خنده‌هاي مستانه مي‌نوشند و قه‌قه مي‌زنند و براي تماشاي تمام همه آن‌هايي که چيزي براي گفتن داشتند و از زندگي روشنفکريشان اخراج کردند حالا به جاي آنها به مدل مطلقاً ‌عقب‌مانده‌ترشان و به تمام مزه ‌پراني‌هاي ‌يک عده آدم معتقد که تنها حسن‌شان پاک‌ زيستن در عين بي‌فکر‌يست و اين خود البته بسيار نيکوست.اما پاک‌زيستي اين چاله‌ميداني‌هاي چيزنفهم ( بدون هيچ بار ارزشي مي‌گويم.) اين اخلاص يک سرهنگ مقوايي ارتش. اين نگاه توريستي ابلهانه يک دکتر نفهم( اتفاقاً ارزشي مي‌گويم.) براي من مخاطب دو زار ارزش آن معترض لات و لمپني که از دردي انساني چنين ته‌خطي شده‌است را مطلقاً نداشت.در فيلم فرياد مسعود کيميايي لمپن ، شعاري روي ديوار منطقه‌ء جنگي چنين مي‌خوانيم: خسته نباشي رزمنده. و هيچ ردي از واژه‌هاي صادراتي جمهوري اسلامي نمي‌يابيم. از صفت بسيجي خبري نيست. وقتي به مسعود کيميايي بابت فيلم اعتراضش اعتراض کردند و براي هميشه آقايان روشنفکر و طلايي فکر با او دست دادند (سالها پيش گلشيري روشنفکر مطلقاً مردن هم با مسعود کيميايي براي هميشه با او دست داده بود. دست خداحافظي) مسعود کيميايي که هميشه بيرونش برخلاف درون فيلمهايش خيلي آرام نشان مي‌دهد و خشمش را ميان اين خاکستر نارفيقي‌ها پنهان مي‌کند با همان لحن روشنفکري با تمام روشنفکران مطلقاً‌مدرن دست داد و گفت: ساخته شدن اين فيلم يعني: وزيدن نسيم دوم خرداد. دقت کنيد: نسيم و نه باد و نه هواي تازه و نه هواي خنک. فقط نسيم که اين نسيم مي‌تواند نسيم داغ اصقلاب هم باشد که البته نمي‌خواهيم زياد وارد مقولات نامعقولات بشويم.
.
.
.
دکتر علی سینا:
محمد وقتی عایشه 6 سال سن داشت با وی ازدواج کرد و وقتی وی به سن 9 سالگی رسید با او همبستر شد. چطور یک شخص 54 ساله که خود را پیامبر خدا میخواند میتواند نسبت به دختری 9 ساله احساسات جنسی داشته باشد؟


1- آیت الله منتظری:
سنت ازدواج در آن روزگار بر اساس آداب و سنتهای قبیله ای بود، انگیزه از ازدواج بیش از هرچیز تحکیم دوستی با پدر عروس بوده است، بنابر این ازدواج پیامبر با عایشه یک حرکت سیاسی بوده است.


دکتر علی سینا:
این به هیچ عنوان بهانه خوبی برای ازدواج با یک دختر بچه کم سن نیست. اشکالی که ما به محمد وارد میکنیم این نیست که چرا با دختر ابوبکر ازدواج کرده است، بلکه اشکال در کم سن بودن عایشه است. برای یک پیامبر خدا هرگز شایسته نیست که نسبت به یک دختر کوچک احساسات جنسی داشته باشد، و این بسیار غیر معقول است که بر اساس این احساسات عمل کرده باشد. امروزه اگر یک مرد 54 ساله با یک دختر 9 ساله تماس جنسی داشته باشد، او را بعنوان یک بیمار پدوفیل (بچه باز) به زندان می اندازند، چرا پیامبر اسلام باید بخشیده شود؟
"بیماری پدوفیلیا شامل تحریک شدن مکرر جنسی و یا احساس نیاز و هوس کردن و بر انگیخته شدن احساسات جنسی در قبال کودک و یا کودکان است. بیمار پدوفیل باید بیش از 16 سال سن داشته باشد و تحریک جنسی باید مربوط به کودک 13 یا کم سن و سال تر باشد. اختلاف سنی بین بیمار و شخص محرک باید حداقل 5 سال باشد." مترجم
منبع +


2- آیت الله منتظری:
پیامبر در سن 25 سالگی با خدیجه 40 ساله ازدواج کرده است، و پیامبر تا زمانی که خدیجه زنده بود با هیچ زن دیگری ازدواج نکرد. اگر پیامبر اسلام انسان شهوت رانی بود، با زنی پیر تر از خود ازدواج نمیکرد و تا زمان مرگ وی به او وفادار نمی ماند.


دکتر علی سینا:
خدیجه زنی ثروتمند بود و محمد مستخدم فقیر وی بود. ازدواج با یک زن ثروتمند برای محمد خیزشی در پلکان موقعیت اجتماعیش بود. در آن دوران محمد یک پسر یتیم و جاه طلب بود. چون مرد فقیر و جوانی بود، هیچ کس به او توجهی نمیکرد. خدیجه برای محمد یک لطف بزرگ بود. او برای محمد آرامش خاطر و رفاه مالی را به ارمغان آورد. حال محمد میتوانست در انزوا به غار خود برود و تخیلات خود را به پرواز در بیاورد، با اجنه دیدار کند، با شیطان بجنگد، با جبرئیل و سایر مخلوقاتی که فکر سستش را شکار کرده بودند محاوره کند.
دلیل اینکه محمد به خدیجه وفادار ماند، نجابت محمد نبود، بلکه به این دلیل بود که خدیجه زنی قدرتمند بود و هرگز چیزی غیر از این را از طرف محمد تحمل نمیکرد. در آن دوران محمد طرفداری نداشت و ممکن بود با رنجاندن زن پولدارش همه چیز را از دست بدهد و بطور کامل نابود شود.
اگرچه وی بعد ها رنگ واقعی اش را نشان داد و وقتی به قدرت رسید در واقع هیچ چیز نمیتوانست اورا از آنچه بدان میل داشت بازدارد. آنوقت بود که تمام هنجارهای نجابت را به اذن الله اش شکست.

منبع: افشاء
.
.
.
نه خداييش با مناظره بالا آيا نبايد بروم مسيحي بشوم؟ حالا که نسيم سوم تير وزيده است؟
.
.
.

حالا كه نسيم داغ سوم تير وزيده است.

و مهستي هم به دين حنيف!!! مسيح پيوسته بود. پس بد نيست من لادين که نور از زندگيم رخت بربسته است نيز به يکي از اين‌حوضچه‌ها بپرم و با آب مقطّر درونش غسل تعميد شوم. حالا که نسيم سوم تير وزيده است.