بي تو              

Tuesday, July 24, 2007

چه اتفاقی دارد می افتد؟

سال رأفت محمدي و آفتابه‌هاي رنگ‌وارنگ

سردار رادان عزيز...فراموش که نکرده‌ايد در چه سالي هستيم؟...حتماً ‌سال رأفت رسول اعظم به‌تر از نام خوک است...شک نداريم.
سردار رادان جان
مي‌خواهم تصوير جواني را نشان‌ات دهم که همه‌مان به محض دست‌گير شدن‌اش با شادماني از جا جستيم و هورا کشيديم...آخيش همه‌جا امن و امان شد...اما سردار جان نگاه‌اي به اين عکس پرسنلي‌اش هم بينداز؟...قبل از دست‌گيري؟ فکر کنم در هر اداره‌ء پليسي بايد يک روان‌شناس زبده باشد؟...شايد هم چون من زياد فيلم مي‌بينم فکر مي‌کنم کشوري مثل ايران که اين‌قدر دم از رأفت و شفقت مي‌زند دست‌کم بايد يک روانشناس در هر مرکز پليسي داشته باشد؟...چون راستش يک ذهنيت از قبل هم داشتم...قبلاً ‌به «خفاش شب» اجازه داديد در چند شوي تله‌ويزيوني با روان‌کاو برجسته‌تان مصاحبه کند و با دلايل کاملاً ‌علمي اثبات کرديد که بايد اعدام شود...او خودش در آن شوهاي تله‌ويزيوني اعتراف کرد چه‌قدر رذل است و لياقت‌اش اعدام است...بعد او را بالاي دار کشيديد...اما سردار رادان عزيز...من وقتي اين عکس آرام ميثم را ديدم با خودم گفتم: چه‌طور اين‌طور رذل و اوباش شده‌است؟...با او چه کرده‌اند؟...حتماً خواهيد گفت: ما بر او حجت تمام کرده بوديم...با کسي شوخي هم نداريم...احسنت...در قرآن هم گويا هم‌چين چيزي به پيامبر رئوف مسلمانان ذکر شده‌است: به پيامبر بگو که زياد کاري به کارشان نداشته باشد...فقط بشير باشد و نذير...
جداي از اين‌که چه‌را هميشه نذيرمان بيش‌تر از بشير بوده‌است و بشارت هم هربار بوده است ،‌ لحن خشن نذير داشته است...بماند...با اين‌ها هم کاري ندارم...

اما سردار عزيز...ما وقتي آن آفتابه‌ها را که به‌گردن‌ ميثم آويختي ياد فيلم پرتقال کوکي افتاديم و گفتيم مگر آن‌ها را همان لحظه به بدترين شيوه نکشتيد؟...مگر نمي‌خواستيد بدانند يک لجن هستند؟...پس ترس بعدي‌تان چه بود؟...سردار رادان عزيز از مدير محترم تله‌ويزيون بخواهيد صحنه‌هايي از شکنجه‌هاي زنداني فيلم پرتقال کوکي را براي‌تان نمايش بدهد...و همان تکه‌ها را به‌نام دموکراسي مدل غربي به ما نشان دهند و بعد آن تکه‌هاي آفتابه‌بازي‌تان را به موازات اين مدل دموکراسي غربي نشان بدهند و ما از اين مقايسه بفهميم واقعا ً‌رأفت شما بيش‌تر بوده‌است...به ما با نمايش آن فيلم ثابت خواهيد کرد که چه بلاهايي سر الكس آن غربي‌هاي اباحه‌گر و لائيک مي‌آيد...و از زندان هم که زنده به بيرون تف‌اش مي‌کنند يک مرده‌ء متحرک است...او ديگر آدم سابق ني‌ست...يک تکه گوشت متحرک است...ما با خودمان کمي فکر خواهيم کرد خدا را شکر باز سردار عزيز دلش به‌‌حال مجرمان کشورمان سوخته‌است و نمي‌خواهد مانند دموکراسي مدل غربي عمل کند و متهمان به يک تکه گوشت متحرک بي‌احساس تبديل بشوند...ما ايرانيان مسلمان هرگز دوست نداريم متهمان‌مان با شوک‌هاي الکتريکي آدم بشوند...نمي‌خواهيم جامعه‌مان پر از «مک‌مورفي» بشود...پس به‌ترين گزينه اعدام است...بله...سردار عزيز...از مديران محترم تله‌ويزيون بخواهيد هم‌چين شوهاي تله‌ويزيوني را آماده کنند...مطمئن باشيد مانند اين 28 سال که هم‌واره مسخ شديم باز هم گوش به‌فرمان‌تان خواهيم بود...به قدرت رسانه توجه کنيد...همه‌ش در سريال‌هاي تله‌ويزيوني نيروي انتظامي را مهربان و شوخ‌طبع و لطيف نشان ندهيد...کمي هم از آن خشم و جذبه را نشان دهيد...به قول آيةالله مطهري مانند علي بايد هم جاذبه داشته باشيم هم دافعه...گاهي از دافعه‌ء خود را هم در سريال‌هاي تله‌ويزيوني نمايش دهيد... سردار رادان عزيز متشکريم از اين‌که به فکر مردم اين مملکت و حفظ شأنيت آن‌ها هستيد...
.
.
.
.
.
.
پ.ن:

وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَآ أَرْسَلْنَكَ إِلَّا مُبَشِّراً وَنَذِيراً
و ما قرآن را به حقّ نازل كرديم و به حقّ نازل شد و ماتورا جز به عنوان بشارت دهنده و بيم‏رسان نفرستاديم.

سورهء اسراء / آيه (105)