فنآوری شادباشی
مدتی بود که لباس خوشنقش سیاهام وقتی تنام میکردم خیلی مرا غمگین میکرد...فکر بکری به سر-ام زد...ماشین لباسشویی را روشن کردم و انداختماش توی مخزن ماشین...آنقدر به دور خودش سماع کرد که مست و پاتیل شد...حالا که لباس سیاهام را میپوشم شاد و شنگولام...هر وقت که غمگین میشوم لباس سیاهام را توی گردونه میاندازم و با هم میخوانیم: امشب که لول لولام...امشب که مست مستام...