بي تو              

Friday, March 7, 2008

داش ابرام درراه قادش


ماجرا از آنجا آغاز شد که انگشت بر نمایه "ابی ملک" فرود آمدی و صفحه ای نشان دادی و رسیدی به نکتهء درخشانی که حظ وافر ما را فراگرفت...و اینجاست که نسخه نویسان و مترجمان در حذف و اضافات نیز ید طولایی دارند...لطفاً سفر(sefr) پیدایش ، باب بیستم ، آیات 8- 12 عهد عتیق یا همان توراه را باز کنید و با همان صفحه مورد نظر از کتاب "تولدی دیگر" شجاع الدین شفا مقایسه کنید...حیرت نکنید اگر چند سطر افتاده است...و شما زمانی به متن شفا اعتماد می کنید که می بینید در پایان ابیات حرف از بازگشایی "فَرج" زنان ابی ملک وجود دارد که هیچ ردی از بستن آن در متون در دسترس نداریم...چرا؟...خب به افتادگی ها اگر خوب دقت کنید خدای منت گذار و پف یوز و انگولک کاری را مشاهده خواهید کرد که بسیار شما را مانند بنده سرگرم می کند...
.
.
.
8 بامدادان‌، ابي‌ملك‌ برخاسته‌، جميع‌ خادمان‌ خود را طلبيده‌، همة‌ اين‌ امور را به‌ سمع‌ ايشان‌ رسانيد، و ايشان‌ بسيار ترسان‌ شدند. 9 پس‌ ابي‌ملك‌، ابراهيم‌ را خوانده‌، بدو گفت‌: «به‌ ما چه‌ كردي‌؟ و به‌ تو چه‌ گناه‌ كرده‌ بودم‌، كه‌ بر من‌ و برمملكت‌ من‌ گناهي‌ عظيم‌ آوردي‌ و كارهاي‌ ناكردني‌ به‌ من‌ كردي‌؟» 10 و ابي‌ملك‌ به‌ ابراهيم‌ گفت‌: «چه‌ ديدي‌ كه‌ اين‌ كار را كردي‌؟» 11 ابراهيم‌ گفت‌: «زيرا گمان‌ بردم‌ كه‌ خداترسي‌ در اين‌ مكان‌ نباشد، و مرا به‌ جهت‌ زوجه‌ام‌ خواهند كُشت‌. 12 و في‌الواقع‌ نيز او خواهر من‌ است‌، دختر پدرم‌، اما نه‌ دختر مادرم‌، و زوجة‌ من‌ شد. 13 و هنگامي‌ كه‌ خدا مرا از خانة‌ پدرم‌ آواره‌ كرد، او را گفتم‌: احساني‌ كه‌ به‌ من‌ بايد كرد، اين‌ است‌ كه‌ هر جا برويم‌، دربارة‌ من‌ بگويي‌ كه‌ او برادر من‌ است‌.» 14 پس‌ ابي‌ملك‌، گوسفندان‌ و گاوان‌ و غلامان‌ و كنيزان‌ گرفته‌، به‌ ابراهيم‌ بخشيد، و زوجه‌اش‌ ساره‌ را به‌ وي‌ رد كرد. 15 و ابي‌ملك‌ گفت‌: «اينك‌ زمين‌ من‌ پيش‌ روي‌ توست‌. هر جا كه‌ پسند نظرت‌ افتد، ساكن‌ شو.» 16 و به‌ ساره‌ گفت‌: «اينك‌ هزار مثقال‌ نقره‌ به‌ برادرت‌ دادم‌، همانا او براي‌ تو پردة‌ چشم‌ است‌، نزد همة‌ كساني‌ كه‌ با تو هستند، و نزد همة‌ ديگران‌، پس‌ انصاف‌ تو داده‌ شد.» 17 و ابراهيم‌ نزد خدا دعا كرد. و خدا ابي‌ملك‌، و زوجة‌ او و كنيزانش‌ را شفا بخشيد، تا اولاد بهم‌ رسانيدند، 18 زيرا خداوند ، رَحِم‌هاي‌ تمام‌ اهل‌ بيت‌ ابي‌ملك‌ را بخاطر ساره‌، زوجة‌ ابراهيم‌ بسته‌ بود.
.
.
.
دوستی ساکن کانادا دارم که چند روز پیش طی تماسی تیلیفونی ازش خواهشیدم که به این خراب شده می آید یک بغل فیلیپ کی دیک بیاورد...ای مهربان چراغ نخواستیم ان کتاب ها را بیاور...نخواستی ، وکیووم کارهای دشیل همت را بیاور...آرش هم که هلند نشسته و کتاب کسینجر می خواند...مرد حسابی برگرد به رادیو زمانه و عشقت را بکن...های که دشیل همت...این مرد ریز نقش کار-آگاه خصوصی اسبق را فقط با تلق تلوق ماشین تحریرش و سیگار کنج لبش و باتل مشروب بغل دستش و زیرپوش رکابی بر تن اش و خر وپف لیلیان هلمن همخانه اش...به یاد می آورم...هی دش ، یه کم اون سگ مسب کلاویه ها رو یواش تر بکوب...مگر می شود؟...پول مان دارد طی می شود لیلی جان...تو برو دنبال آن رفیق ات جولیا ببین چه ش شده است...عجب بساطی داریم ها؟...اما متأسفانه حرف دوست مثل پتک ( به زبان اوسا بنا: پوک) خورد بر فرق سرم و فزت و رب الکعبه شدم که شنیدم فعلا فکر بازگشت ندارد و تا گرجوئیت-ای خیال هم ندارد... اصلا هم انگار سرش را توی آن کبک کوفتی مثل کبک فرو کرده است و مدتی انگلیسی نشینی به مذاقش ننشسته است...بگذریم...آی جماعت من دیگه حوصله ندارم...
.
.
.
نه جان من یکی به من بگوید مغز خر باید داشته باشی که مفاهیم نو را به زبان الکن قدیم بگویی که بعد حرف واسه ت دربیاورند؟...نه جان شما سروش گه گیجه دارد هم می خواهد از معتزلین نو بنیاد کم نیاورد ( این نو اندیشی که تنگ ماتحت مذهب وارد شود همین می شود) هم باید خب زبان، زبان فخیم مکتب خانه ای باشد...بگذریم که اگر در زحنت ( شاید هم ذهنت) فقط به اثبات حقانیتی که معلوم نیست چیست این ننه مرده حق ، همین جفنگیاتی می شود که این دوست انگلیسی دان ما صادر می فرمایند...
.
.
.
دو نفر با هم سر مغز و زبان دعوا می کردند...نفر سومی رسید و گفت: آقا صلوات بفرستید...تا حالا پوزه خوردید؟
.
.
.
نمی دانم از مادرن تاکینگ چقدرخاطره دارید؟...اما شاید این ترانه اش را دوست داشته باشید...
.
.
.
http://combativeman.persiangig.com/memol/fresh/can't_get_enough.wma

Oh, juliet is crying all the night
She doesn't know what's wrong and what is right
She packed her things - and wants to leave her home
She has a broken heart and she's alone
Oh, juliet is crying - she's crying all those nights
?Dont you see the love we have inside
I just cant get enough - sweet love, my baby

Get enough - sweet love, my lady
Get enough - sweet love, tonight
I just cant get enough - sweet love, my baby
Get enough - sweet love, my lady
.....Baby, hold me tight
I just cant get enough - sweet love, my baby
Get enough - sweet love, my lady
?How can we be wrong
I just cant get enough - sweet love, my baby
Get enough - sweet love, my lady
.....Where my heart belongs

For juliet it's just the end of time
She doesn't know that love is hard to find
But, if there's anything that I can do
Oh, juliet - Ill do it just for you
Oh, juliet is crying - shes crying all those nights
?Don't you see the love we have is right