مساخره
دیروز به اتفاق دو نفر از دوستان به جلسه مناظره محمدعلی ابطحی و حمید رسائی نمایندهی کنونی تهران در مجلس شورای اسلامی دعوت شده بودیم...البته دوستان لطف کردند و دو نفر از ما را فراموش کرده بودند آفیش کنند...اما یک تماس کوتاه همهچیز را حل کرد...جلسهی مناظره یک نمایش کمدی بهتمام معنا بود...به شدت مرا بهیاد کمدیهای خانم یاسمینا رضا میانداخت...به قول رضا قاسمی مواد خام ادبی خوبی بود...
اولین چیزی که از سالن آمفیتئاتر دانشگاه برایام چشمگیربود دانشجویان لپگلی آن بود...تعدادیشان نیفهها را نصفهنیمه بالا کشیده بودند و ژولی پولی از خوابگاه به سمت سالن تشریففرما میشدند...پس از دقایقی (چهقدر خوب بود که قرائت قرآن نداشت.) نطق مرامنامهی بسیج دانشجویی و انجمن اسلامی و مسوول برگزاری مراسم ، مجری محترم اداره جلسه را به دست گرفت...قرار بود هریک به تببین دیدگاههای هممسلکان خود بپردازند...یکی اصولگرایی را تعریف کند و دیگری اصلاحات را...البته آقای ابطحی لطف فرمودند و تاریخچهی اصلاحطلبی را به اندیشههای رهبر فقید رساندند و سرچشمهی تمام اندیشههای اصلاحطلبی را در اندیشههای باز ایشان در مقابل حوزه جزماندیش آنروز برشمردند...مجری محترم در طول گفتگو آنقدر هیجانی شد ، گویا او هم شیفتهی کفبازی جماعتای شد که برایشان فرقی نمیکرد که چه بگوید و فقط کفها را آمادهی شلیک به همدیگر کرده بودند، که بیطرفی را کنار گذاشتند و شبیه مسابقات گروهای با هیجان گفتند: «ما الان دو به یک شدهایم» که البته جمعیت حاضر نیز به این هیجان ، طبق روال، پاسخ مثبت دادند...این نمایش کمیک نه تنها به یک مناظره نمیمانست بلکه به گفتهی حمید رسائی حتی یک مباحثه نیز نبود...بیشتر مجالی برای تکهپرانی برای هم شده بود و هرکس دنبال سوتی گرفتن از آنیکی بود و الحق نمایش آنقدر جذاب بود که ابدا احساس خستهگی نکردیم...
پس از پایان نمایش دم در ایستادم تا به هر دو شرکت کننده خسته نباشید بگویم...
دوست من زیرلب پوزخندی زد و گفت: ای آدم کثیف...اصلاً موضعات مشخص نیست...
به او خندیدم و ضمن هجوم به طرف جایگاه تغزیه و سینی «تیتاپ و شیر کاکائو» گفتم: نمایش خوبی بود...و باید به بازیگران آن «خسته نباشید» میگفتم...
در پایان هر سه سر خوش خیابانهای شهر را زیر پا گذاشتیم و شیشه را پایین دادیم تا از این هوای خوش پاییزی بهترین استفاده ممکن را از سیگارهایمان ببریم
اولین چیزی که از سالن آمفیتئاتر دانشگاه برایام چشمگیربود دانشجویان لپگلی آن بود...تعدادیشان نیفهها را نصفهنیمه بالا کشیده بودند و ژولی پولی از خوابگاه به سمت سالن تشریففرما میشدند...پس از دقایقی (چهقدر خوب بود که قرائت قرآن نداشت.) نطق مرامنامهی بسیج دانشجویی و انجمن اسلامی و مسوول برگزاری مراسم ، مجری محترم اداره جلسه را به دست گرفت...قرار بود هریک به تببین دیدگاههای هممسلکان خود بپردازند...یکی اصولگرایی را تعریف کند و دیگری اصلاحات را...البته آقای ابطحی لطف فرمودند و تاریخچهی اصلاحطلبی را به اندیشههای رهبر فقید رساندند و سرچشمهی تمام اندیشههای اصلاحطلبی را در اندیشههای باز ایشان در مقابل حوزه جزماندیش آنروز برشمردند...مجری محترم در طول گفتگو آنقدر هیجانی شد ، گویا او هم شیفتهی کفبازی جماعتای شد که برایشان فرقی نمیکرد که چه بگوید و فقط کفها را آمادهی شلیک به همدیگر کرده بودند، که بیطرفی را کنار گذاشتند و شبیه مسابقات گروهای با هیجان گفتند: «ما الان دو به یک شدهایم» که البته جمعیت حاضر نیز به این هیجان ، طبق روال، پاسخ مثبت دادند...این نمایش کمیک نه تنها به یک مناظره نمیمانست بلکه به گفتهی حمید رسائی حتی یک مباحثه نیز نبود...بیشتر مجالی برای تکهپرانی برای هم شده بود و هرکس دنبال سوتی گرفتن از آنیکی بود و الحق نمایش آنقدر جذاب بود که ابدا احساس خستهگی نکردیم...
پس از پایان نمایش دم در ایستادم تا به هر دو شرکت کننده خسته نباشید بگویم...
دوست من زیرلب پوزخندی زد و گفت: ای آدم کثیف...اصلاً موضعات مشخص نیست...
به او خندیدم و ضمن هجوم به طرف جایگاه تغزیه و سینی «تیتاپ و شیر کاکائو» گفتم: نمایش خوبی بود...و باید به بازیگران آن «خسته نباشید» میگفتم...
در پایان هر سه سر خوش خیابانهای شهر را زیر پا گذاشتیم و شیشه را پایین دادیم تا از این هوای خوش پاییزی بهترین استفاده ممکن را از سیگارهایمان ببریم
.
.
.
ببینید چهقدر تعداد کفها مهم بودهاست؟
5 . در طول جلسه دوازده بار سخنان ابطحی و شانزده بار سخنان رسایی تشویق حاضران را به دنبال داشت.
.
.
ببینید چهقدر تعداد کفها مهم بودهاست؟
5 . در طول جلسه دوازده بار سخنان ابطحی و شانزده بار سخنان رسایی تشویق حاضران را به دنبال داشت.
.
.
.