جادوي سُخُن
برايتان سابق به مسبوق نوشته بودم كه نفرت موتور محركهي خوبي ميتواند باشد براي نمايش شهد جان آدمي كه چهگونه خودش را از سنگلاخ روان زخمي ميگذراند تا به بستر خشك خاك سينه برساند...
برايتان نوشتهام كه از دو تن در عالم مجازي متنفرم...يكي سيدرضا شكراللهي منسوب به خوابگرد و ديگري داريوش محمدپور معيوب به دال.ميم...و اگر با جنس نوشتههاي من آشنا باشيد عمدهترين دليل نفرت من گنبدهاييست كه اين بزرگواران بارها از گوز برساختهاند...(شما گوز را چه جوز ـ گردو ـ چه خود گوز مثالي تصور كنيد توفيري ندارد و به منظور بنده نزديك شدهايد)...آنچنان كه هر يادداشتشان همواره شامهام را آزردهاست...
من نويسندهي اين وبلاگ ايشان را همواره تمثيلاي قوي از ابتذال ميدانم...
اين بزرگواران (از لحاظ حلقه) يكي درميان لجنهايي از لجههاي قلمشان برون ميتراوانند كه مرا مجبور به استنشاق گلاب ميكند (كه از آن سخت متنفرم و يادآور بوي قبرستان و مرده و زاري و ضجههاي ديوانهوار براي هيچ است) ...و بهجاي شهد گوارا ، هربار ، كامام به طعم مزخرف آبنبات بون بون ، شيرين عسلي ميشود...
بيهيچ تفسيري يكي از مزخرفترين يادداشتهاي دال.ميم را به شما تقديم ميكنم...كه بوي قحبهگي و حرامزادهگي بسيار از آن بلند ميشود...
با تمام اين اوصاف ، وجود چشمههاي ابتذالي چون دال.ميم و سيد خوابگرد مزاياي زيادي هم براي من دارند...مرا به بودن بيشتر گرم ميكنند...چنانكه آن توصيهي پيرزن فراموشام نخواهد شد...
«به سراغ ايندو ميروي تازيانه را فراموش مكن...»
برايتان نوشتهام كه از دو تن در عالم مجازي متنفرم...يكي سيدرضا شكراللهي منسوب به خوابگرد و ديگري داريوش محمدپور معيوب به دال.ميم...و اگر با جنس نوشتههاي من آشنا باشيد عمدهترين دليل نفرت من گنبدهاييست كه اين بزرگواران بارها از گوز برساختهاند...(شما گوز را چه جوز ـ گردو ـ چه خود گوز مثالي تصور كنيد توفيري ندارد و به منظور بنده نزديك شدهايد)...آنچنان كه هر يادداشتشان همواره شامهام را آزردهاست...
من نويسندهي اين وبلاگ ايشان را همواره تمثيلاي قوي از ابتذال ميدانم...
اين بزرگواران (از لحاظ حلقه) يكي درميان لجنهايي از لجههاي قلمشان برون ميتراوانند كه مرا مجبور به استنشاق گلاب ميكند (كه از آن سخت متنفرم و يادآور بوي قبرستان و مرده و زاري و ضجههاي ديوانهوار براي هيچ است) ...و بهجاي شهد گوارا ، هربار ، كامام به طعم مزخرف آبنبات بون بون ، شيرين عسلي ميشود...
بيهيچ تفسيري يكي از مزخرفترين يادداشتهاي دال.ميم را به شما تقديم ميكنم...كه بوي قحبهگي و حرامزادهگي بسيار از آن بلند ميشود...
با تمام اين اوصاف ، وجود چشمههاي ابتذالي چون دال.ميم و سيد خوابگرد مزاياي زيادي هم براي من دارند...مرا به بودن بيشتر گرم ميكنند...چنانكه آن توصيهي پيرزن فراموشام نخواهد شد...
«به سراغ ايندو ميروي تازيانه را فراموش مكن...»