بي تو              

Monday, December 1, 2008

Amnesia

چند سال پیش که فیلم «رنگ خدا» تا کاندیداتوری اسکار پیش تاخت و بازی‌گر نابینای‌ش را دست‌به‌دست می‌کردند ، مووسه معظم امام خمینی وابسته به آیت‌الله مصباح یزدی پس از نمایش آن فیلم از کارگردان‌اش دعوت کرد تا در کنار منتقد هم‌راه‌اش ، آقای مسعود فراستی و نیز تهیه‌کننده‌اش به کم و کیف فیلم و پرسش و پاسخ جماعت روحانی حاضر در تالار بپردازد...بنده هم از طرف یک مووسسه پژوهشی-سینمایی که در آن مشغول به کار بودم در آن جلسه دعوت بودم...انتهای تالار نشسته بودم تا در فرصت مقتضی دُنب‌ام را روی کول‌ام بگذارم و جیم بزنم...اما گفته‌های منتقد هم‌راه راجع به زبان تصویر کارگردان مرا واداشت تا پرسشی کاغذی از انتهای تالار ، دست‌به‌دست ، به او برسانم...

به منتقد هم‌راه دلایل گلایه‌ی خود را از اندیشه‌ی جاری در فیلم‌های مجیدی گفتم و یک مقایسه ساده با فیلم‌ یک خداناشناس که از قضا از یک بستر کاملاً مذهبی برخاسته بود یعنی فیلم «فراموش‌شده‌گان» بونوئل را مثال آوردم و از منتقد هم‌راه و نیز آقای کارگردان دلایل تقدس فقر در جهان‌بینی‌شان را بازپرسیدم که متأسفانه نه کارگردان و نه منتقد هم‌راه دلیلی نیاوردند و تنها به حالت بی‌اعتنایی خود و جست‌جو لای حضار و یافتن این پرسش‌گر نفوذی اکتفا کردند...من هم نرم نرم در حاشیه‌ی نور انتهای تالار جلسه را ترک کردم و دیگر منتظر فلسفه‌ی انتظار نماندم و عطای منطق جماعت مذهبی را به لقای‌شان بخشیدم...حالا می‌بینم هفتان هم‌چین مطلب‌ای گذاشته است...فراموشی هم خوب چیزی‌ست...