ديالوگهاي مجرد 1
ـــ بابا جان من كه مشكلي ندارم...مردم هركاري دلشون ميخواد بكنن...به من چه؟...فقط به من دروغ نگن...به خودشون روز تا شب بگن...
ـــ باباجون مردم چه گناهي دارن؟...مشكل خودتي كه تحقيق ميكني و ميفهمي كه دارن دروغ ميگن...
ـــ من موكل ديگران نيستم فقط از حيثيت خودم دفاع ميكنم...ميخوان نقش بازي كنن دستكم قشنگ بازي كنن...هيچ كيفي تو اين بازيها نميبينم...
ـــ تو جداً مشكل داري...قضيه كيف كردن يا نكردن نيست...تو بايد به دروغها دل بدي...همين...
ـــ باباجون مردم چه گناهي دارن؟...مشكل خودتي كه تحقيق ميكني و ميفهمي كه دارن دروغ ميگن...
ـــ من موكل ديگران نيستم فقط از حيثيت خودم دفاع ميكنم...ميخوان نقش بازي كنن دستكم قشنگ بازي كنن...هيچ كيفي تو اين بازيها نميبينم...
ـــ تو جداً مشكل داري...قضيه كيف كردن يا نكردن نيست...تو بايد به دروغها دل بدي...همين...